عواطف، گرایشها و احساساتی هستند که توجه انسان را به سمت دیگران معطوف میکنند. این احساسات، استعدادهای فطری و از سرمایههای ارزشمند انسان به شمار میروند که در تربیت و کسب فضایل نقش اساسی دارند. زندگی انسان با حرارت عواطف جان میگیرد. احساسات و عواطف انسانی، زندگی را غنی و پربار کرده و آن را از یکنواختی خارج میسازند. فداکاریها، از خودگذشتگیها، نوازش یتیمان، کمک به نیازمندان، محبت، عشق و دلسوزی، قدردانی و سپاسگزاری، صله رحم و... همگی از احساسات پاک انسانی نشأت میگیرند. بسیاری از جنبشهای اجتماعی مهم و حتی جنگها و صلحها نیز از این عواطف و احساسات سرچشمه میگیرند. احساسات مجموعهای از واکنشها، جذابیتها و حالات ظاهراً متضاد با منافع شخصی هستند که اگر با منطق و به شیوهای صحیح مورد استقبال و پیروی قرار گیرند، میتوانند نقش تعیینکنندهای در رشد و تعالی انسان ایفا کنند. نوازش یتیمی با دل سوخته و محبت به بینوایی درمانده میتواند آتش قهر الهی را خاموش کند. همچنین، طوفان خروش و امواج سهمگین غضب و خشم مردان بزرگ و قهرمانان توحید در دفاع از حقوق ستمدیدگان و ارتقاء شرافت و عظمت انسانها، میتواند شعلههای انقلاب را در تودههای عظیم انسانی برای احقاق حق و سرکوب ظلم و فساد برافروزد. پرواز معنوی انسان نیز به برکت عشق و شور محبت ممکن میشود و این همه به خاطر وجود احساسات انسانی است که خالق مهربان در وجود انسان به ودیعه نهاده است.
عواطف
لغت نامه دهخدا
یا رب که آب دریا چون نفسرد ز خجلت
چون بیند این عواطف بیرون از اعتدالش.خاقانی.جائی که عواطف قرابت و شوافع اخوت قائم بود این معنی مستغرب نبود. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 175 ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - مهربانی مهر محبت. ۲ - انفعال ( لذت و الم ) کمتر بوجه مجرد و بسیط خود باقی می ماند زیرا غالبا تحت تاثیر عناصر و عوامل مختلف قرار گرفته بشکل حالتی مرکب در می آید که به نام عاطفه خوانده می شود. عناصر تشکیل دهنده عاطفه گاهی به خوبی نمایان هستند یعنی معلوم است که فلان عاطفه از چه عناصری تشکیل گردیده است گاهی نمایان نیستند و عاطفه هیچ شباهتی به عناصر متشکله خود ندارد. از عواطف نوع اول بعضی از عناصری تشکیل شده اند که همگی به یک جهت توجه دارند مانند عشق که مرکب است از تمایل جسمانی و حس جمال و حس اجتماعی و مهر و تعجب و عزت نفس... و بعضی دیگر را عناصری درست کرده که به جهات مختلف متوجهند مانند حسد که عناصر مرکبه اش عبارتند از: تصور چیزی که شخص آن را مالک و متصرف است یا میل دارد متصرف شود بیم از دست دادن آن چیز یا ناتوانی در تحصیل و تصرف آن به تصور آوردن شخص یا چیزی که موجب این ناتوانی یا حرمان است. نمونه عواطف قسم دوم حس استقبال خطر است که از تصور چیزی مجهول و خطرناک و از لذت کشف حصول آن چیز ترکیب یافته است جمع عواطف.
فرهنگ اسم ها
معنی: مهربانیها، مهربانی، مهر، عاطفه ها، احساسات، الطاف
ویکی واژه
جملاتی از کلمه عواطف
یارب که آب دریا چون نفسرد ز خجلت چون بیند این عواطف بیرون ز اعتدالش
اگر مهابت سلطان عالمت بگرفت همت عواطف او زین مضیق برهاند
دمی اگر ز سرم پا کشد عواطف تو بسا شریر که جانم پر از شرار کند