عمل به معنای چیزی است که به مرحله اجرا و تحقق میرسد و به نوعی به انجام کارها وابسته است. این واژه در مقابل مفاهیم نظری و علمی به کار میرود. از دیدگاه علمی، عمل میتواند به انجام کارهایی اطلاق شود که به صورت عمدی و با قصد از سوی موجودات زنده انجام میگیرد. این در حالی است که واژه عمل ممکن است در مورد اشیاء بیجان نیز به کار رود. در اصطلاح علمی، عمل به عنوان مفهومی مستقل از نظریهها و فرضیات شناخته میشود و به آن دسته از فعالیتها اشاره دارد که به حقیقت و واقعیت میانجامند. در مجموع، عمل به عنوان یک مفهوم کلیدی در تحلیل رفتارها و کنشها، نشاندهنده ارتباط میان نظریه و اجرا است و درک آن برای بررسی و فهم دقیقتر فرآیندهای مختلف در حوزههای گوناگون ضروری است.
عملی
لغت نامه دهخدا
- حکمت عملی؛ دانستن انتظام احوال معاش و معاد بوجه کامل، و آن بر سه قسم است: تهذیب اخلاق و تدبیر منزل و سیاست مدن. ( ناظم الاطباء ).
|| معتاد به افیون. تریاکی. تریاک کش. || مصنوعی. ( فرهنگ فارسی معین ). هر چیز ساخته شده و صنعتی. ضد طبیعی. ( ناظم الاطباء ). ساختگی. مصنوع. مزور:
بنزد خوشه انگور عقد مروارید
مثال جوهر اصلی ودانه عملی است.بسحاق اطعمه.|| قابل عمل کردن. اجراشدنی. ( فرهنگ فارسی معین ).
عملی. [ ع َ لا ] ( اِخ ) نام جایگاهی است. و ابن درید در جمهرة آن را به فتح عین و میم ضبط کرده است. ( از معجم البلدان ). در منتهی الارب نیز به فتح اول و دوم ( عَمَلی ̍ ) آمده است.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [عامیانه، مجاز] معتاد به مواد مخدر، تریاکی.
فرهنگ فارسی
نام جایگاهی است و ابن درید در جمهره آنرا بفتح عین و میم ضبط کرده است
دانشنامه اسلامی
معنی قَاطِعَةً: عملی کننده تصمیم (قطع امر به معنای عملی کردن تصمیم و عزم بر آن است )
معنی سِخْرِیّاً: به آن عملی گفته میشود که مسخره کننده در مسخرگی خود از آن استفاده میکند.
معنی بَغْضَاءَ: خشم درونی است که ممکن است با تجاوزات عملی هم همراه باشد و یا نباشد
معنی نُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ: حتما ًتو را بر ضد آنها بر می انگیزیم (ازاغراء به معنای تحریک کسی است به انجام عملی )
معنی تَنقِمُونَ: عیب می گیرید-خرده گیری می کنید(از نَقِمت به معنی انکار و خرده گیری و عقوبت زمانی یا عملی است)
معنی حَسَنَةً: عملی است که مورد رضای خدای سبحان باشد(حسن عبارت است از هر چیزی که بهجت و شادابی آورد و انسان به سوی آن رغبت کند )
معنی مَعْرُوفٍ: سازگار با عرف جامعه ی انسانی - معروف(معروف به معنای هر عملی است که افکار عمومی آن را عملی شناخته شده بداند، و با آن مانوس باشد، و با ذائقهای که اهل هر اجتماعی از نوع زندگی اجتماعی خود به دست می آورد سازگار باشد، و به ذوق نزند )
معنی مَّعْرُوفَةٌ: سازگار با عرف جامعه ی انسانی - معروف(معروف به معنای هر عملی است که افکار عمومی آن را عملی شناخته شده بداند، و با آن مانوس باشد، و با ذائقهای که اهل هر اجتماعی از نوع زندگی اجتماعی خود به دست می آورد سازگار باشد، و به ذوق نزند )
معنی مُسْرِفٌ: اسراف کار (اسراف:خارج شدن از حد اعتدال و تجاوز از حد در هر عملی که انسان انجام میدهد)
معنی مُّسْرِفُونَ: اسراف کاران (اسراف:خارج شدن از حد اعتدال و تجاوز از حد در هر عملی که انسان انجام میدهد)
معنی مُسْرِفِینَ: اسراف کاران (اسراف:خارج شدن از حد اعتدال و تجاوز از حد در هر عملی که انسان انجام میدهد)
معنی حَسَنَاتِ: جمع حسنه به معنی عملی که مورد رضای خدای سبحان باشد(حسن عبارت است از هر چیزی که بهجت و شادابی آورد و انسان به سوی آن رغبت کند )
معنی لَّا یَزَّکَّیٰ: نمی خواهد پاک شود (عبارت "وَمَا عَلَیْکَ أَلَّا یَزَّکَّیٰ "یعنی: اگر او نخواهد [از آلودگیهای باطنی و عملی] پاک شود تکلیفی بر عهده تو [نسبت به او] نیست)
ریشه کلمه:
عمل (۳۶۰ بار)ی (۱۰۴۴ بار)
ویکی واژه
آن چه که به مرحلة عمل درمی آید.
شدنی، قابل اجرا.
معتاد.
جمله سازی با عملی
نه من ز بیعملی در جهان ملولم و بس ملالت علما هم ز علم بیعمل است
هر چند که کار شیخ بر نیکو عملیست چشم من مست بر عطای ازلیست
در خوردن و خفتن چه شوی همسر انعام ؟ می کن عملی تا نشوی کم ز عوامل