عصبی

عصبانیت یکی از احساسات طبیعی انسان است که به‌دلیل تحریکات مختلف به وجود می‌آید و می‌تواند در شدت‌های متفاوتی از ناراحتی خفیف تا خشم شدید بروز کند. این احساس معمولاً به‌عنوان یک واکنش طبیعی به تهدید یا خطر عمل می‌کند و می‌تواند به‌عنوان یک مکانیزم دفاعی برای حفاظت از خود تلقی شود. اما در صورتی که این احساس از کنترل خارج شود، ممکن است به مشکلات جسمی و روانی منجر شود. بنابراین، درک و مدیریت عصبانیت اهمیت زیادی دارد. شناخت عوامل محرک و راه‌های کنترل این احساس می‌تواند به ما کمک کند تا در شرایط دشوار بهتر عمل کنیم و از بروز عواقب منفی جلوگیری کنیم. به‌علاوه، یادگیری تکنیک‌های آرامش‌بخش و ارتباط مؤثر می‌تواند در کاهش شدت عصبانیت و بهبود روابط اجتماعی ما مؤثر باشد.

لغت نامه دهخدا

عصبی. [ ع َ ص َ ] ( ص نسبی ) منسوب به عصب. بسیارپی. رجوع به عَصَب شود. || ( اصطلاح پزشکی )مربوط به عصب و سیستم اعصاب. ( فرهنگ فارسی معین ).
- حالت عصبی؛ فشار روحی شدید بر اثر ناراحتی بسیار. افتادن بحالت بیهوشی و اغماء بسبب ضربه روحی ناگهانی و شدید. ( فرهنگ فارسی معین ).
- حرکت عصبی؛ مقابل حرکت تسخیری. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- حمله عصبی؛ صرع. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به صرع شود.
|| عصبانی. ( فرهنگ فارسی معین ). خشمگین. خشمناک. رجوع به عصبانی شود. || عصبی مزاج. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عصبی مزاج شود.
عصبی. [ ع َ ص َ بی ی ] ( ص نسبی ) منسوب به عصبةبن هصیص بن حی است که بطنی از قضاعة باشند. رجوع به عصبة ( ابن هصیص... ) و اللباب فی تهذیب الانساب شود.

فرهنگ معین

(عَ صَ )(ص نسب. )۱ - مربوط به عصب و سیستم اعصاب. ۲ - عصبانی. ۳ - عصبی - مزاج.

فرهنگ عمید

۱. مربوط به عصب، مربوط به سلسلۀ اعصاب.
۲. ویژگی کسی که زود عصبانی می شود، خشمگین.
۳. دارای عصبانیت یا فشار روحی: واکنش عصبی.
۴. (قید ) از روی عصبانیت، باحالت خشم.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - مربوط به عصب و سیستم اعصاب. ۲ - عصبانی. ۳ - عصبی مزاج. یا حالت عصبی. فشار روحی شدید بر اثر ناراحتی بسیار افتادن به حالت بی هوشی و اغمائ به سبب ضربه روحی ناگهانی و شدید. یا حمله عصبی. صرع.
منسوب به عصبه بن هصیص بن حی است که بطنی از قضاعه باشند

جمله سازی با عصبی

دارند فرنگان ز روم و یونان رشک و عصبیت به یادگاری
مرا حیات میسر نمی‌شود بی‌تو که همچو روح روانم تو در رگ عصبی