کلمه عشوه در زبان فارسی به معنای ناز و کرشمه است و به عنوان واژهای توصیفی برای جذابیت و فریبندگی در رفتارهای عاشقانه به کار میرود. این واژه به همان شکل ذکر شده نوشته میشود و نباید به اشتباه نوشته شود. برای خواندن صحیح آن، در صورت نیاز میتوانید از اعرابگذاری استفاده کنید. این کلمه معمولاً به عنوان اسم و در جملات توصیفی به کار میرود. مترادفهای این کلمه ممکن است شامل ناز یا فریبندگی باشند، در حالی که مترادفهای منفی میتوانند شامل سختگیری یا جدیت باشند. در نوشتن متون، به ویژه در متون ادبی یا عاشقانه، استفاده از این واژه میتواند حس لطافت و زیبایی را به متن بیفزاید، بنابراین باید با دقت و در مکان مناسب به کار رود.
عشوه
لغت نامه دهخدا
( عشوة ) عشوة. [ ع َش ْ وَ ] ( ع اِ ) اسم المرة است از مصدر عَشْو. ( از اقرب الموارد ). رجوع به عشو شود. || تاریکی، یا از اول شب تا ربع آن: مضی من اللیل عشوة. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || کار ناپیدا نمودن و کردن. ( منتهی الارب ): أوطاه عشوة؛ او را بر امری ملتبس و مشتبه واداشت، و آن را هنگامی گویند که به وی از امری سرگردان کننده خبر دهدو یا از امری خبر دهد که دچار گرفتاری گردد. ( از اقرب الموارد ). عِشْوة. عُشْوة. و رجوع به عشوة شود.
عشوة. [ ع ِش ْ وَ / ع ُش ْ وَ ] ( ع اِ ) کار ناپیدا نمودن و کردن. ( منتهی الارب ). مرتکب کاری شدن بدون بیان و بینش. ( از اقرب الموارد ). عَشوة. و رجوع به عَشوةشود. || آتش که در شب از دور دیده شود، وشعله آتش. ( منتهی الارب ). شعله آتش که در شب از دور دیده شود و به قصد آن بروند. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. یک چهارم اول شب، شام.
۱. ناز و کرشمه.
۲. [قدیمی] نیرنگ، فریب.
فرهنگ فارسی
( اسم ) حرکت نازنینان که بدان عاشقان را مجذوب کنند کرشمه ناز غمزه.
کار ناپیدا نمودن و کردن مرتکب کاری شدن بدون بیان و بینش
ویکی واژه
کار پوشیده و پنهان.
ناز، کرشمه.
جملاتی از کلمه عشوه
زین گونه عشوه هاکه تو آغاز کرده ای ترسم که از فراق تو نبود امان مرا
مرا خود بس همین ز آغاز و انجام که کارم عشوه های منبری نیست