عزوبت

لغت نامه دهخدا

عزوبت. [ ع ُ ب َ ] ( ع اِمص ) عزوبة. بی زنی و مجردی. ( ناظم الاطباء ). بی همسری. مجرد بودن. رجوع به عزوبة شود.
عزوبة. [ ع َ ب َ ] ( ع ص ) زمین دورچراگاه و درازراه بسوی گیاه. ( منتهی الارب ). زمینی که از علف و گیاه دور باشد. ( از اقرب الموارد ).
عزوبة. [ع ُ ب َ ] ( ع مص ) بی زن و بی شوهر شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ): عزب الرجل؛ آن مرد را اهل و خانواده نبوده است. ( از اقرب الموارد ). عُزبة. و رجوع به عزبة شود. || ( اِمص ) بی زنی و بی شوئی. ( منتهی الارب ). بی همسری. مجردی. عزوبت. و رجوع به عزوبت شود.

فرهنگ معین

(عُ بَ ) [ ع. عزوبة ] (اِمص. ) مجردی، بی همسری.

فرهنگ عمید

عزب بودن، تنها بودن، بی همسر بودن.

فرهنگ فارسی

عزب بودن، تنهابودن، بی همسربودن، بی زنی، بی شوهری
۱ - ( مصدر ) بی همسر بودن ( مرد و زن ) متاهل نبودن مجرد بودن. ۲ - ( اسم ) بی همسری مجردی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عزوبت به معنای عزب بودن و تجرد می باشد.
از احکام آن در باب نکاح سخن گفته اند.
← در نکاح
۱. ↑ نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۹، ص۱۵.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۵، ص۳۸۲.
...

ویکی واژه

مجردی، بی همس

جمله سازی با عزوبت

💡 بود مانند آتش در عزوبت بکام عاصیان باران رحمت

💡 این آیت دلیل شافعی است (رض) که گفت: مرد آزاد مسلمان نشاید که کنیزک را بزنی کند مگر بسه شرط: یکی آنکه کنیزک مسلمان بود. دیگر آنکه مهر آزاد زن نیابد. سوم آنکه از آفت عزوبت ترسد. تا این سه شرط جمع نشوند روا نیست که کنیزک را بزنی کند. ابن عباس گفت: من ملک ثلاثمائة درهم وجب علیه الحجّ، و حرّم علیه نکاح الاماء و هر که آزاد زنی بزنی دارد، بهیچ حال روا نیست که کنیزک را بزنی کند و اینجا که رخصت است بیش از یک کنیزک روا نیست که بزنی کند.

کس خل یعنی چه؟
کس خل یعنی چه؟
مغیلان یعنی چه؟
مغیلان یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز