صفیر

صفیر

صفیر به معنای صدای تیز و بلند شبیه صدای سوت است که ناشی از وزش باد یا حرکت سریع هوا است. این واژه در زبان فارسی به صدای جیرجیرک‌ها، پرندگان، یا هر نوع صدای تیز و نافذ دیگر نیز اشاره دارد.

در موسیقی، صفیر به نوعی ساز بادی اشاره دارد که معمولاً صدای تیز و مشخصی تولید می‌کند. این سازها می‌توانند شامل فلوت، ساکسیفون و دیگر سازهای بادی باشند.

لغت نامه دهخدا

صفیر. [ ص َ ] ( ع اِ ) بانگ و فریاد مرغان یا عام است. ( منتهی الارب ). آواز طائران و این معرب سبیل است. ( غیاث اللغات ). سوت. هشتک. شاه فوت

فرهنگ معین

(صَ ) [ ع. ] (اِ. )۱ - بانگ و فریاد. ۲ - سوت.

فرهنگ عمید

۱. صدای ممتدی که خالی از حروف هجا باشد و از میان دو لب یا از آلتی خارج شود.
٢. سوت.
٣. (موسیقی ) نوعی ساز بادی.
* صفیرِ راک: (موسیقی ) گوشه ای در دستگاه ماهور.
* صفیر زدن: (مصدر متعدی ) [قدیمی]
۱. صدا زدن.
۲. (مصدر لازم ) سوت زدن، سوت کشیدن: اسبی که صفیرش نزنی می نخورد آب / نی مرد کم از اسب و نه می کمتر از آب است (منوچهری: ۹ ).

فرهنگ فارسی

سوت، سافوت، صوت ممتدکه ازمیان دولب یا آلتی بر آید، حروف صفیر: حروف ز، س، ص
۱ - بانگ و فریاد ( مرغان و جز آنها ). ۲ - سوت. یا صفیر گلوله. صدایی که از گلوله خارج شود. ۳ - یکی از سازهای بادی و آن دو قطعه استخوان پهلوی هم نهاده است که آن را در هان قرار دهند و در آن دمند و صدای یکنواختی از آن بیرون آید. ۴ - کاسه ای برنجی و سوتکی که بدان مربوط است کاسه را پر از آب می کردند و در آن می دمیدند و صدایی شبیه صدای پرندگان در می آوردند سوتک.
نام وی شمشاد و از مردم قم است

ویکی واژه

بانگ و فریاد.
سوت.

جملاتی از کلمه صفیر

چو گلرخ دیده سوی بام انداخت صفیر مرد حیلت ساز بشناخت
دلا ز دام صفیری به گلستان بفرست به دست ناله دعایی به بلبلان بفرست
گوش سنگین چمن پیر است مهر لب مرا ورنه من از بلبلان خوش صفیرعالمم
باز آمد در چمن یاد از صفیر بلبلی رنگ‌گل‌، طرف عذاری بوی‌سنبل‌کاکلی
به هنگام رهایی، عذر بی‌تابی بخواه ای دل که گاهی با صفیری زحمت صیاد می‌دادی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم