شقیقه

شقیقه به نواحی کناری سر در پشت چشم‌ها اطلاق می‌شود. نام‌گذاری این ناحیه به این دلیل است که ضربه به شقیقه می‌تواند باعث گیجی فرد شود. گیجگاه به گودی‌های دو طرف پیشانی اشاره دارد که به گوش‌ها متصل می‌شوند. این ناحیه از جمجمه و صورت در طرفین کاسه سر و در پایین ناحیه پشت سری پیشانی قرار دارد. حدود این ناحیه در بالا به خط منحنی گیجگاهی فوقانی، در جلو به زایده کاسه چشمی خارجی و کنار خلفی فوقانی استخوان گونه و در پایین به قوس گونه محدود می‌شود. استخوان زیر گیجگاه، استخوان گیجگاهی نامیده می‌شود.

لغت نامه دهخدا

( شقیقة ) شقیقة. [ ش َ ق َ ] ( ع اِ ) شقیقه. شکاف میان دو کوه که گیاه رویاند یا زمین نیکو رویاننده گیاه میان دو پشته ریگ. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). گشاده ٔمیان دو ریگ. ج، شقایق. ( مهذب الاسماء ). || شکاف و رخنه. ج، شَقائق. ( ناظم الاطباء ). || خواهر. ( مهذب الاسماء ) ( از اقرب الموارد ). خواهر مادری. ( ناظم الاطباء ). اخت. خواهر. خواهر تنی. خواهرامی و ابی. ج، شقایق. ( یادداشت مؤلف )

فرهنگ معین

(شَ قَ یا قِ ) [ ع.شقیقة ] (اِ. ) ۱ - خواهر. ۲ - گیج گاه، کنار پیشانی. ج. شقائق.

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) گیجگاه، کنار پیشانی.
۲. (طب قدیم ) درد نصف سر.
۳. [قدیمی] خواهر.

فرهنگ فارسی

دردنصف سر، گیجگاه، کنارپیشانی، خواهر، شقائق
( اسم ) ۱ - خواهر. ۲ - قسمت فوقانی خارجی صدف استخوان صدغ که صاف و محدب است و عضله گیجگاهی به آن می چسبد و در عقب آن شیاری است که محل عبور شریان گیجگاهی عمقی خلفی است گیجگاه. ۳ - همه استخوان صدغ را نیز شقیقه یا استخوان شقیقه نامند. ۴ - درد نصف سر ۵ - زمین سخت واقع بین باغها جمع: شقائق.

جملاتی از کلمه شقیقه

وه چه لب آن عقیقها و چه رخان شقیقها برده از آن نگارها کرده از آن بهارها
چون ز کار وزیرش آمد یاد دست از اندیشه بر شقیقه نهاد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم