سیه

سیه

سیه به معنی سیاه رنگ است و به رنگ تیره اشاره دارد و برای توصیف رنگهای تیره مانند شب؛ مو، چشم یا هرچیز دیگری که به رنگ سیاه و تاریکی باشد اشاره دارد.

  • گشت معلوم من که جان نبُرد دلم از طرهٔ سیه‌پوشت
  • منم که هر شب پهنای این گلیم به من سیه گلیم فلک می‌نماید از بالا
  • همه خون‌ها چو شود کهنه سیه گردد و خشک خون عشاق ابد تازه بجوشد ز روان
  • ای تیره زلف یار شبه یا سیه شبی افعی واژدری تونه مادری نه عقربی

لغت نامه دهخدا

سیه. [ ی َه ْ ] ( ص ) مخفف سیاه. ( برهان ). سیاه. اسود. ( ناظم الاطباء ): مردمانش همه سیهند از گرمی هوای ایشان. ( حدود العالم ).
همی هر زمان اسب برگاشتی
وز ابر سیه نعره بگذاشتی.فردوسی.ای بحری و به آزادگی از خلق پدید
چون گلستان شکفته ز سیه شورستان.فرخی.رجوع به سیاه شود. || غلام حبشی و هندی و زنگی. ( برهان ) ( آنندراج ). || نام خط چهارم است از جمله هفت خط جام جم و آنرا خط ازرق نیز خوانند. ( برهان ). || نحس. شوم. ( برهان ).

فرهنگ عمید

= سیاه

فرهنگ فارسی

سیاه
( اسم ) سی ثلثین.
سر برگشته کمان. جمع سیات. خم گوشه کمان.

دانشنامه عمومی

سیه (اردبیل). سیه نام روستایی در دهستان اجارود شرقی، بخش موران، شهرستان گرمی، استان اردبیل است که طبق سرشماری نفوس و مسکن مرکز آمار ایران ۳۸ نفر جمعیت دارد.

جملاتی از کلمه سیه

اگرچه عمر منی ای شب سیه بگذر و گرچه جان منی ای مه دو هفته برای
بگیر این سیه‌روی ناپاک را بی‌آرزم و بی‌مهر و ناپاک را
ای روی تو را برده مه چرخ نماز زلفت چو شب هجر سیه رنگ و دراز
ای طرهٔ مشکین تو همشیرهٔ قنبر وی خال سیه‌ فام تو نوباوهٔ عنبر
در نظم چون خط سیهت دیدم چون اختران معانی او یکسر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم