- نیکخواه تو ز گفتار بدی باد جدا بدسگال تو ز دیدار بهی باد بری
- دل سگالد مدحش و گوید زبان از بهر آنک حکم اخلاص از دلست و حکم ایمان از زبان
- اسباب دو صد ساله سگالیده به پیش نا یافته از زمانه یک ساعت مهل
- مجنون به هزار نوحه نالد لیلی چه نشاط میسگالد
سگال
لغت نامه دهخدا
سگال. [س ِ ] ( اِ ) اندیشه و فکر. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). خیال و اندیشه. ( غیاث ). اندیشه.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. سگالنده، اندیشنده (در ترکیب با کلمه دیگر ): بدسگال، چاره سگال، نیک سگال.
فرهنگ فارسی
۱ - ( اسم ) اندیشه فکر. ۲ - ( اسم ) در ترکیب به معنی سگالنده آید: بد سگال چاره سگال.
ویکی واژه
جملاتی از کلمه سگال
«ای.و. سگالوف» در سال ۱۹۰۲ مینوشت: مردم مسلمان (آذربایجانیها) عمدتاً در کنار رودهای «بازارچای»، «آیریچای»، «برگوشاد»، «اوخچوچای» و شاخههای آنها، همچنین در کنار رودخانهٔ ارس اقامت دارند. آذربایجانیها در دشتها و مناطق دارای فرصتهای خوب برای زراعت زندگی مینمایند».
مجنون به هزار نوحه نالد لیلی چه نشاط میسگالد
زآنکه هرگز نیکخواهش را نیاید بد به پیش زآنکه هرگز بدسگالش را نباشد نیک حال
نهال رمح تو در خون کشد نهالی خصم مثال قهر تو و مکر و بد سگالی خصم
نه غافل است ز شکر تو هیچ شکرگزار نه فارغ است ز مدح تو هیچ مدح سگال