واژهٔ سَلسال در لغت به معنای آبی گوارا، شیرین و جاری است. این واژه در ادبیات فارسی علاوه بر معنای اصلی خود، به مفهوم سلسله، زنجیره یا دنباله نیز به کار رفته و در متون مختلف یافت میشود. استفاده از این واژه، به دلیل آهنگ و معنای دلنشین آن، قدمتی دیرینه در زبان فارسی دارد. همچنین، در برخی منابع کهن فارسی، از سَلسال به عنوان نام پیکرهای اساطیری و عظیمالجثه از مردی بلندقامت در بامیان یاد شده است. این اشاره، نشاندهنده اهمیت و جایگاه این واژه در فرهنگ و اسطورهشناسی ایرانی است. اگرچه اطلاعات دقیقی دربارهٔ این پیکره در دست نیست، اما وجود این نام در متون تاریخی، گواهی بر حضور سَلسال در حافظه جمعی ایرانیان است. بنابراین، سَلسال فراتر از یک واژهٔ ساده، نمادی از پاکی، روانی، پیوستگی و همچنین یادآور بخشی از تاریخ و اسطورههای این سرزمین است. این واژه، با معانی چندگانه و کاربردهای متنوع خود، همچنان در زبان فارسی زنده و پویا باقی مانده است.
سلسال
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. می خوشگوار.
فرهنگ فارسی
( اسم ) آب شیرین و روشن و گوارا.
ویکی واژه
جمله سازی با سلسال
ببین که ربع و دمن شد ربیع و قاع بقاع حمأحمی شد و صلصال مملو از سلسال
تا غبار مرض و خوف نشاند زرهش می کشد چرخ به دلو از یم کوثر سلسال
چو سیف الدوله از سلسال باقی ریاض احمدی را گشت ساقی