سرکش

اسب سرکش به اسبی گفته می‌شود که به راحتی تحت کنترل سوارکار قرار نمی‌گیرد و ممکن است رفتارهای ناپایدار و غیرقابل پیش‌بینی از خود نشان دهد. این نوع اسب‌ها معمولاً به دلیل ترس، عدم آموزش مناسب یا تجربه‌های منفی گذشته، به سادگی از دستورات سوارکار پیروی نمی‌کنند.

سوارکاران باید با صبر و حوصله به تربیت این اسب‌ها بپردازند و از تکنیک‌های مثبت برای ایجاد اعتماد و ارتباط استفاده کنند. تمرینات مکرر و منظم می‌تواند به رام کردن اسب سرکش کمک کند. در برخی موارد، مشاوره با مربیان حرفه‌ای نیز می‌تواند مفید باشد. اسب‌های سرکش نیاز به توجه ویژه دارند تا بتوانند به اسب‌های مطیع و قابل کنترل تبدیل شوند.

لغت نامه دهخدا

سرکش. [ س َ ک َ /ک ِ ] ( نف مرکب ) نافرمان و مغرور. ( برهان ). نافرمان.( آنندراج ). نافرمان و گردنکش. ( رشیدی )

فرهنگ معین

(سَ. کَ یا کِ ) (ص فا. ) عاصی، یاغی.

فرهنگ عمید

۱. [مجاز] گردنکش، یاغی، نافرمان.
۲. [قدیمی، مجاز] توانا، قوی، زورمند: منم سرکشی گفت از ایران سپاه / چو شب تیره شد بازماندم ز شاه (فردوسی: ۶/۴۲۶ ).
۳. [قدیمی، مجاز] سرافراز.

فرهنگ فارسی

موسیقی دانی که در زمان خسرو دوم زندگی میکرد و جزو مطربان دربار بود. روایاتی که در باب باربد و سرکش بما رسیده ماخوذ از خوذای نامک ( خدای نامه ) نیست بلکه محتملا از بعض کتب معمولی در اواخر دوره ساسانی نقل شده است. تفصیلی که در شاهنامه و غرر سیر نقل شده کمابیش افسانه آمیز است. گویند سرکش در آغاز جوانی رتبه اول داشت و بسبب حسادت پیوسته باربد را - که رامشگری جوان و بقول غرر سیر از مردم مرو بود - از قرب شاه دور میداشت. اما باربد حیله کرد و آواز خویش را بگوش خسرو رسانید و خنیا گر مقرب شاه گردید.
گردنکش، یاغی، نافرمان، توانا، قوی، زورمند
یا پرده سرکش. لحنی است از موسیقی قدیم
ده جزئ دهستان دیزمار باختری بخش ورزقان شهرستان اهر.

فرهنگ اسم ها

اسم: سرکش (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: sarkesh) (فارسی: سرکش) (انگلیسی: sarkesh)
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از موسیقیدانان دربار خسروپرویز پادشاه ساسانی

دانشنامه آزاد فارسی

سَرکَش
موسیقی دان ایرانی. ازجمله موسیقی دانان مشهور دربار خسرو پرویز، پادشاه سلسلۀ ساسانیان بود. او را مطربی یونانی دانسته اند که نام اصلی اش سرگیوس بوده و به تدریج به سرکش تبدیل شده است. سرکش بسیار مورد توجه خسرو پرویز بود.

جملاتی از کلمه سرکش

این روستا از شرق با روستای منصور و از غرب با روستای کامشکان همسایه میباشد."اکثر مردم این روستا ساکن تهران میباشند و در تعطیلات تابستان برای تفریح وسرکشی به باغات خود به روستا میروند"اغلب مردم این روستا و روستاهای همجوار در صنف آهن فروشی در بازارآهن تهران مشغول هستند"
شاه تهماسب برادرش را بخشید و القاسب میرزا سوگند یاد کرد که دیگر سرکشی نکند و هر سال هزار تومان تبریزی به خرانه شاه بفرستد. پس از آن القاسب به جنگ یا غزای چرکس‌ها رفت، ولی پس از بازگشت در شروان به نام خود سکه زد و اعلام استقلال کرد. شاه نیروهای قزلباش را به شروان گسیل داشت و القاسب از آنان شکست خورد و با چهل تن از یارانش به استانبول (پایتخت عثمانی) رفت و پناهنده شد.
بر چار سوی دعوی از بی‌نیازی خود سرهای سرکشان بین کز دار می‌نماید
اسبچه شتلند به دلیل کوچکی اندازه‌اش به عنوان اسبچه‌ای برای کودکان بسیار محبوبیت دارد اما باید توجه داشت که این نوع از اسبچه‌ها غالباً بسیار سرکش بوده و کنترل کردنشان سخت می‌باشد.
که نیواسب را کشت با سرکشان دهد زخمش از دیو وارون نشان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم