سرچشمه

سرچشمه به عنوان یک مفهوم، نماد آغاز و منبعی است که از آن هر چیزی نشأت می‌گیرد. این واژه در بسیاری از زمینه‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد، از جمله در علوم اجتماعی، ادبیات، و حتی جغرافیا. به عنوان مثال، در ادبیات، می‌تواند به منبع الهام نویسنده اشاره داشته باشد که از آن برای خلق آثار خود استفاده می‌کند. همچنین در علوم اجتماعی، به ریشه‌ها و دلایل شکل‌گیری رفتارها و فرهنگ‌ها پرداخته و می‌تواند به درک بهتر جامعه کمک کند. از منظر جغرافیایی، سرچشمه به منابع آب اشاره دارد که برای حیات و بقای موجودات زنده ضروری است. بنابراین، درک مفهوم سرچشمه نه تنها به ما کمک می‌کند تا به ریشه‌های پدیده‌ها پی ببریم، بلکه بر اهمیت منابع اولیه و تأثیر آن‌ها بر زندگی انسان‌ها و محیط زیست تأکید می‌کند. در نهایت، بررسی سرچشمه‌ها می‌تواند ما را به شناخت عمیق‌تری از دنیای پیرامون‌مان هدایت کند.

لغت نامه دهخدا

سرچشمه. [ س َ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ] ( اِ مرکب ) جائی که از آن آب جوشد. منبع. مخرج الماء. ( المنجد ):
سرچشمه حیوان بین در طاس و ز عکس او
ریگ تک دریا را بشمار به صبح اندر.خاقانی.دیده ام سرچشمه خضر و کبوتروار آب
خورده و پس جرعه ریزی دردهان آورده ام.خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 256 ).به سرچشمه نیل رغبت نمود
که آن پایه را دیده نادیده بود.نظامی.اگر خضر بر آب حیوان گذشت
محمد ز سرچشمه جان گذشت.نظامی.دیدیم بسی آب ز سرچشمه خرد
چون بیشتر آمد شتر و بار ببرد.سعدی.تو اوّل نبستی که سرچشمه بود
چو سیلاب شد پیش بستن چه سود.سعدی.ز سرو قد دلجویت مکن محروم چشمم را
بدین سرچشمه اش بنشان که خوش آبی روان دارد.حافظ.
سرچشمه. [ س َ چ ِ م َ ] ( اِخ ) نام محله ای است در تهران، حدود آن فعلاً به محل تقاطعخیابان سیروس و چراغ برق ( امیرکبیر ) محدود میشود.
سرچشمه. [ س َ چ ِم َ ] ( اِخ ) دهی جزو دهستان اوجان بخش بستان آباد شهرستان تبریز. دارای 199 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات، یونجه. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).
سرچشمه. [ س َ چ ِ م َ ] ( اِخ ) دهی است ازدهستان و بخش قیر و کارزین شهرستان فیروزآباد. دارای 314 تن سکنه. آب آن از رودخانه قره آغاج. محصولش غلات، برنج و خرما. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ).
سرچشمه. [ س َ چ ِم َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان بیزکی بخش حومه شهرستان مشهد. دارای 177 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات، چغندر، بنشن. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).
سرچشمه.[ س َ چ ِ م َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان گرم خان بخش حومه ٔشهرستان بجنورد. دارای 178 تن سکنه. آب آن از چشمه.محصول آن انگور. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).
سرچشمه. [س َ چ ِ م َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان دوبن بخش شیروان شهرستان قوچان. دارای 437 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آن انگور است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).
سرچشمه. [ س َ چ ِ م َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان عشق آباد بخش فدیشه شهرستان نیشابور. دارای 142 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

فرهنگ عمید

جایی که آب از زمین بیرون می آید و جاری می شود، محلی که چشمه ظاهر می شود.

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان گرمخان بخش حومه شهرستان بجنورد در ۱۸ کیلومتری شمال شرقی بجنورد و ۳٠ کیلومتری شمال شوسه عمومی بجنورد به قوچان جلگه معتدل و ۱۷۸ تن سکنه دارد.
۱ - محلی که چشمه از آن پدید آید و آب روان گردد. ۲ - چشمه منبع.
ده از دهستان عشق آباد بخش فدیشه شهرستان نیشابور دارای ۱۴۲ تن سکنه. آب آن از قنات.

ویکی واژه

sorgente

جملاتی از کلمه سرچشمه

نم سرچشمه‌ها پیوسته با نم بساط سبزه‌ها نگسسته از هم
گر نبات خط تو سبز بود، نیست عجب خضر است آنکه سرچشمه حیوان دارد
در جستن حیات ز سرچشمه لبت ظلمت گشای گشت چو اسکندر آفتاب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم