سرزده

سرزده

سرزده به معنای ورود یا ظهور ناگهانی و بی‌خبر است. این واژه معمولاً در موقعیت‌هایی به کار می‌رود که فردی یا چیزی به طور غیرمنتظره و بدون اعلام قبلی ظاهر می‌شود. در زندگی روزمره، ممکن است با افرادی مواجه شویم که به طور سرزده به منزل یا محل کار ما می‌آیند. این نوع ورود می‌تواند احساساتی مانند خوشحالی و شگفتی را به همراه داشته باشد، زیرا گاهی اوقات ملاقات‌های ناگهانی منجر به لحظات خوبی می‌شود. از طرف دیگر، این نوع ورود ممکن است موجب ناراحتی یا عدم راحتی نیز شود، به ویژه اگر فرد در حال انجام کاری مهم باشد یا نیاز به تنهایی داشته باشد. در فرهنگ‌های مختلف، واکنش به ورود سرزده متفاوت است. برخی افراد این نوع ملاقات‌ها را خوشایند و دوستانه می‌دانند، در حالی که دیگران آن را بی‌احترامی به حریم شخصی تلقی می‌کنند. به طور کلی، واژه سرزده نشان‌دهنده یک عنصر غیرمنتظره و جالب در روابط انسانی است که می‌تواند نتایج متفاوتی به دنبال داشته باشد.

لغت نامه دهخدا

سرزده. [ س َ زَ دَ /دِ ] ( ن مف مرکب ) کنایه از ملامت کرده شده. ( آنندراج ). سرزنش کرده شده. ( رشیدی ). خجل. || ناگاه و بی طلب و بی رخصت. ( آنندراج ). بی خبر. ( غیاث ). ناگاه و بی رخصت درآمده. ( رشیدی ). بی اجازه قبلی

فرهنگ معین

( ~. زَ دِ ) (ق مر. ) ناگهانی، بی خبر.

فرهنگ عمید

۱. [مجاز] به طور ناگهانی و بی خبر.
۲. (صفت فاعلی ) [مجاز] کسی که ناگهانی و بی خبر و گستاخانه به جایی وارد شود.
۳. (صفت ) [قدیمی] سرکوفته.
* سرزده رفتن: [مجاز] ناگهانی به جایی رفتن.

فرهنگ فارسی

ناگهانی وبی خبر، کسی که گستاخانه بجایی واردشود
ناگهانی بی خبر: سر زده وارد شد.

جملاتی از کلمه سرزده

خواهم که شبی سرزده آیم به در صبح تا جرعة فیضی کشم از جام زر صبح
هر جا روی چو سایه به دست آر همرهی چون آفتاب سرزده بی رهنما مرو
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم