دیش

دیش

این کلمه یک واژه با معانی مختلف است که در زمینه‌های گوناگون به کار می‌رود، در ادامه به بررسی هر یک از این معانی می‌پردازیم:

داد و دهش:

در زبان فارسی، دیش به معنای داد و دهش است، به عنوان مثال، در شعر رودکی، خویش بیگانه گردد از پی سود، خواهی امروز مزد کمتر ديش.

آنتن بشقابی: 

در دنیای فناوری، دیش به آنتن بشقابی ماهواره‌ای اشاره دارد که برای دریافت امواج ماهواره‌ای استفاده می‌شود. این آنتن‌ها به شکل بشقاب هستند و به طور خاص برای دریافت سیگنال‌های ماهواره‌ای طراحی شده‌اند.

دندان در زبان ترکی: 

در زبان ترکی، دیش (Diş) به معنای دندان است، دندان، ساختار سخت و استخوانی در دهان است که وظیفه اصلی آن جویدن غذا و کمک به صحبت کردن و حفظ شکل صورت می‌باشد.

ظرف در زبان انگلیسی: 

در زبان انگلیسی، این کلمه (dish) به معنای ظرف یا دیس است، این واژه به انواع ظروف غذاخوری اشاره دارد و در فارسی نیز کلمه دیس به همین معنا از کلمه انگلیسی dish گرفته شده است.

یک ده کوچک: 

دیش همچنین نام یک ده کوچک در دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت است که حدود 20 تن سکنه دارد.

لغت نامه دهخدا

دیش. ( اِ ) داد و دهش. ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( برهان ).
دیش. ( اِمص )دهش. || در دو شعر ذیل از رودکی دیش مرکب است از ( دی = ده + ش ضمیر مفعولی ) به معنی بده او را. می دهش. ( لغت نامه اسدی ص 222 ). دِهَش:
خویش بیگانه گردد از پی سود
خواهی امروز مزد کمتر دیش.رودکی.هر کس [کو] برود راست، نشسته ست بشادی
و آنکو نرود راست همه مژده همی دیش.رودکی.
دیش. ( ع اِ ) لهجه ای است در کلمه دیک در نزد کسانی که کاف را قلب به شین کنند. ( از تاج العروس ). خروس. ( منتهی الارب ).
دیش. ( اِخ ) الدیش. از بطن هون الدیش اند و ایشان معروف به بنوالدیش بن ملیح بن الهون باشند و قبیله عضد والدیش را قارة گویند. ابو عبید گوید وجه تسمیه ایشان به قارة بدان سبب است که شداخ لیثی خواست که ایشان را در بطن کنانه متفرق سازد لذا گفتند که دعونا قارة لانتفرق. و از اینجا است که قارة خوانده شدند. ( از صبح الاعشی ج 1 ص 349 ). و رجوع به ماده دیش در تاج العروس شود.
دیش. [ دَ ] ( اِخ ) صورتی دیگر از دیش بن الهون بن خزیمةبن مدرکة یکی از قارة است. ( از تاج العروس ). رجوع به دیش شود.
دیش. ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت با 20 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).

فرهنگ عمید

آنتن بشقابی.

فرهنگ فارسی

( جمله فعلیه ) بدهش باو بده.
صورتی دیگر از دیش ابن الهون بن خزیمه بن مدرکه یکی از قاره است.

ویکی واژه

دندان.
(برق): آنتن بشقابی. به نظر می‌رسد به فارسی همان دیس یا سینی بزرگ باشد.
دیش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم