دی ماه، دهمین ماه سال شمسی است. در گویش بهاری، این واژه به معنای سرزدن، عیادت و جویای حال کسی بودن است. در دوران باستان، با آغاز زمستان، خانوادههای کمدرآمد با قحطی و کمبود مواجه میشدند تا زمان نوروز. به همین دلیل، افراد متمکن، مانند پدران و پدربزرگها، وظیفه داشتند در آغاز زمستان به خانوادههای نیازمند سر بزنند و از حال آنها باخبر شوند تا در روزهای سخت زمستان دچار کمبود نشوند. این فرهنگ ایرانی به نام دَی، به معنای سربزن، شناخته میشود. در گویش گنابادی، دی به معنای این است و در گویش بهاری به معنای بگو، تذکر بده و نقل کن به کار میرود. اگرچه دِی و دَی تفاوتهایی در معنا دارند، اما به نظر میرسد هر دو واژه به آغاز فصل زمستان مربوط میشوند. با شروع زمستان و شبهای طولانی آن، قصهگویی و نقل داستانهای اساطیری درباره دوستان و دشمنان ایرانیان، مانند بختالنصر و نمرود، رواج داشت. به همین دلیل، دِی به معنای بگو به طور طبیعی شکل گرفت. همچنین ممکن است دی با یلدای فارسی و یُلداش آذری ارتباط مفهومی داشته باشد.
دی
لغت نامه دهخدا
دی. [ دَ / دِ ] ( اِخ ) در دین زرتشتی به معنی دادار و آفریننده از صفات اهورمزدا است. || نام ملکی است که تدبیر امور و مصالح دیماه و روز دی به مهر و دی به آذر بدو متعلق است. ( برهان ). اسم ملکی است که موکل باشد بر ماه دی و تدبیر امور و مصالحی که در ماه دی، روز دی به مهر و روزی به آذر واقع شود بدو متعلق است. ( جهانگیری ) ( آنندراج ). || ( اِ ) نام روز نهم [ هشتم صحیح است ] از هر ماه فارسی، و در این روز از ماه دی فارسیان جشن سازند و عید کنند. ( برهان ). نام روز نهم ( صحیح هشتم ) از هر ماه شمسی. ( غیاث ) ( از شرفنامه منیری ). دی به معنی آفریننده، دادار در دین زردشتی، از صفات اهورمزداست و روزهای هشتم، پانزدهم و بیست و سوم هر ماه شمسی و ماه دهم سال شمسی، بنام خدادی نامیده شده است و برای اینکه سه روز دی در ماه با هم مشتبه نشوند نام هر یک را به نام روز بعد ملحق میکرده اند. رجوع به گاه شماری تقی زاده و ایران در زمان ساسانیان تألیف کریستنسن ومقاله محققانه پرفسور نی برگ درباره آیین زروانی در مجله آزیاتیک 1931 و فرهنگ ایران باستان ص 72 و یشتهای پورداود ج 1 ص 42 و مزدیسنا ص 433 و دائرة المعارف فارسی شود:
که چون ماه آذر بود روز دی
جهان را تو باشی جهاندار کی.فردوسی.کجا ماه آذر بد و روز دی
گه آتش و مرغ بریان و می.فردوسی.روز دی است خیز و بیار ای نگار می
ای ترک می بیار که ترکی گرفت دی.مسعودسعد. || نام ماه دهم است از سال شمسی و آن مدت بودن آفتاب است در برج جدی که اول زمستان باشد. ( برهان ). نام ماه دهم باشد از سال شمسی و آن مدت ماندن نیز اعظم است در برج بره و آن را بتازی جدی خوانند و آن ماه نخستین است از فصل زمستان و در این ماه پارسیان در آن سه روز که نامشان با کلمه دی آغاز شود عید کنند. ( از جهانگیری ). بهندی ماگهه ( = ماگه ) گویند. ( از غیاث ) ( از آنندراج ).ماه اول زمستان. ( صحاح الفرس ):
دی و بهمن و آذر و فرودین
همیشه پر از لاله بینی زمین.فردوسی.اگر خواهد و اگر نه بازگردد و دی رفته و تموز درآمده است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 590 ).
گرمای حزیران را مر سردی دی را
مر باد بهاری را مر باد خزان را.
فرهنگ معین
( دِ ) [ په. ] (ق. ) ۱ - روز گذشته، دیروز. ۲ - شب گذشته.
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] نام روزهای هشتم و پانزدهم و بیست وسوم هر ماه خورشیدی. &delta، چون سه روز از روزهای ماه به نام دی بوده برای امتیاز آن ها نام هر روز را به نام روز بعد افزوده روز هشتم را دیباذر (دی به آذر ) و روز پانزدهم را دی به مهر و روز بیست وسوم را دیبادین (دی به دین ) گفته اند.
روز گذشته، دیروز.
فرهنگ فارسی
۱ - روز گذشته دیروز. ۲ - شب گذشته دیشب.
روز گذشته و آنرا دیروز گویند.
دانشنامه آزاد فارسی
به معنی دادار و آفریدگار، در آیین زردشتی یکی از صفات اَهورامزدا. همچنین در تقویم زردشتی روزهای هشتم، پانزدهم و بیست وسوم هر ماه دِی نامیده می شود (← تقویم_اوستایی)؛ اما برای نشان دادن تفاوت این سه روز، هرکدام را با نام روز بعد می آورند: دی به آذر روز؛ دی به مِهر روز؛ دی به دین روز. به این ترتیب، ماه به چهار بخش می شود که می توان آن را با تقویم سامی مقایسه کرد. در اَوستا، ستایش دادار و ستایش سی روز ماه و سی روزۀ بزرگ و کوچک، دی های سه گانۀ ماه ستوده شده اند.
دانشنامه اسلامی
ویکی واژه
دِی
دی ماه دهمین ماه از سال شمسی. در گویش بهاری به معنی سرزدن، عیادت، از حال کسی جویا شدن. در دنیای کهن ایرانیان، وقتی زمستان آغاز میشد، در میان خانوادههای کم درآمد قحطی و نداری تا آغاز نوروز قابل پیشبینی بود، فلذا تکلیف افراد متمکن چون پدر، پدر بزرگ یا بالعکس فرزندان متمکن در قِبال پدران و مادران همچنین سایر اعضای خاندان، این بود که در آغاز زمستان به آنها سر زده جویای حال ایشان شوند تا در ایام سخت زمستان دچار کمبود نشوند؛ این فرهنگ ایرانی را دَی به معنی سربزن نامیدهاند.
در گویش گنابادی یعنی این، در این
در گویش بهاری یعنی بگو، تذکر بده، نقل کن، حکایت کن. دِی با دَی تفاوتهایی در معنا دارند ولی گمان میرود هر دو واژه برای آغاز فصل زمستان تولید شده. چون زمستان و شبهای دراز آن و یلدا آغاز میشد، قصه گفتن و نقل اساطیر دوست و دشمن ایرانیان همچون بختالنصر و نمرود و دیگران همراه بود،[۱] به دین سبب دِی به معنی بگو خود بخود ابداع گشت.
ممکن است دی با یلدای فارسی و یُلداش آذری قرابت مفهومی داشته باشد.
روز گذشته، دیروز، شب گذشته، دیشب.
(دِیْ): دِی به معنی دادار، آفریدگار و خداوندگار از صفات اهورامزدا در دین زرتشتی می باشد.
↑ نقل برخی قصهها بیش از سه ماه طول میکشید
جمله سازی با دی
ای تو مقصود پدر در سرّ دین از تو روشن گشته ایمانم یقین