دکان

دکان

دکان به عنوان یک واحد تجاری و فروشگاهی، نقش بسیار مهمی در تأمین نیازهای روزمره افراد دارد. این مکان‌ها معمولاً به عنوان نقطه‌ای برای خرید کالاهای مختلف مانند مواد غذایی، لوازم خانگی، پوشاک و سایر اقلام ضروری شناخته می‌شوند. دکان‌ها به دلیل نزدیکی به محل زندگی مشتریان و ارائه خدمات متنوع، از محبوبیت بالایی برخوردارند. در این فضا، مشتریان می‌توانند به راحتی و بدون صرف زمان زیاد، کالاهای مورد نظر خود را تهیه کنند. همچنین،این مکان ها معمولاً از تنوع محصولاتی برخوردارند که این امر به مشتریان این امکان را می‌دهد تا با توجه به سلیقه و نیاز خود، انتخاب‌های متعددی داشته باشند. علاوه بر این، به عنوان محیطی برای تعامل اجتماعی نیز عمل می‌کنند، جایی که افراد می‌توانند با یکدیگر دیدار کنند و تبادل نظر داشته باشند. این فضاها به نوعی جزء جدایی‌ناپذیر از زندگی روزمره به شمار می‌آیند و تأثیر بسزایی بر رشد اقتصادی محلی دارند. به همین دلیل، توجه به کیفیت خدمات و محصولات ارائه‌شده در آن ها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. دکان‌ها می‌توانند با ایجاد تخفیف‌ها و پیشنهادات ویژه، مشتریان بیشتری را جذب کنند و به این ترتیب، نقش خود را در بهبود وضعیت اقتصادی جامعه ایفا نمایند. لذا، می‌توان گفت که دکان‌ها نه تنها مرکز خرید کالا، بلکه مراکز مهمی برای تعاملات اجتماعی و اقتصادی در جوامع مختلف هستند.

لغت نامه دهخدا

دکان. [ دُک ْ کا / دُ ]( از ع، اِ ) دوکان. ( منتهی الارب ) ( دهار ). مرادف حانوت. ( از آنندراج ). حانوت، و آن معرب از فارسی است. ( از اقرب الموارد ). واحد دکاکین، و آن معرب از فارسی است. ( از صحاح جوهری ). صاحب تاج العروس ( ذیل ماده دکک و دکن ) در مورد ریشه آن بنقل از لغویان گوید برخی آنرا مشتق از «دکاء» گرفته اند که به معنی زمین هموارو گسترده است که در این صورت نون آن زائد باشد. و برخی آنرا معرب از فارسی گویند و در این صورت نون آن اصلی است. و برخی آنرا وزن فعلان از «دک » دانند و برخی دیگر آنرا فَعّال از «دکن » ذکر کرده اند. حجره دادو ستد و تجارت. جایی که در آنجا بساط گسترده به معرض بیع و شرا در می آورند. ( از ناظم الاطباء ). جایی که کاسب اجناس خود را در آن نهد و فروشد. ( فرهنگ فارسی معین ). خان. دکة. عِرزال. کُرْبَج. ( منتهی الارب ). ج،دَکاکین. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد )

فرهنگ معین

(دُ کّ ) [ ع. ] (اِ. ) مغازه، فروشگاه. ج. دکاکین.،درِ ~ کسی تخته شدن کنایه از: بازار کسی بی رونق شدن.

فرهنگ عمید

جایی سرپوشیده در کنار بازار یا خیابان یا کوچه که کالاهایی در آنجا برای فروش آماده سازند.

فرهنگ فارسی

محل کسب وکار، جایی درکناربازاریاخیابان، یاکوچه که کالاهایی در آنجابرای فروش آماده سازند
( اسم ) ۱ - سکو بلندی. ۲ - جایی که کاسب اجناس خود را در آن نهد و فروشد. حجره داد و ستد جمع دکاکین. ۳ - تختهای که روی آن نشینند نیمکت.
دهی است به همدان.
دکان

جملاتی از کلمه دکان

هرگز کسی نرقصد تا لطف تو نبیند کاندر شکم ز لطفت رقص است کودکان را
به گرد من این شیر دل ریدکان که از رویشان مه کند نور وام
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم