دهنده

دهنده

واژه «دهنده» به معنای کسی است که چیزی را به دیگری می‌دهد یا هدیه می‌کند. این اصطلاح می‌تواند به افراد، سازمان‌ها یا نهادهایی اشاره داشته باشد که در موقعیت‌های مختلف، منابع، خدمات یا اطلاعاتی را به دیگران ارائه می‌دهند.

کاربرد در زمینه‌های مختلف

اجتماعی و انسانی: در زمینه‌های انسانی و اجتماعی، این اصطلاح ممکن است شامل افرادی باشند که به دیگران کمک می‌کنند، مانند خیریه‌ها یا افراد خیر.

اقتصادی: در زمینه اقتصادی، دهنده‌ می‌تواند به عنوان فروشندگان، تأمین‌کنندگان یا هر نهادی که کالا یا خدماتی را به مشتریان ارائه می‌دهد، شناخته شوند.

علمی و آموزشی: در این زمینه، این واژه می‌تواند شامل معلمان، استادان و محققانی باشند که دانش و اطلاعات را به دیگران منتقل می‌کنند.

ویژگی‌ها

این افراد دارای روحیه بخشش و کمک به دیگران هستند و به دنبال ایجاد تغییرات مثبت در زندگی دیگران می‌باشند. این عمل می‌تواند تأثیرات مثبتی بر روابط انسانی و اجتماعی داشته باشد و به ایجاد حس همبستگی و تعاون کمک کند.

لغت نامه دهخدا

دهنده. [ دَ هََ دَ / دِ ] ( نف ) که چیزی را دهد. آنکه چیزی را به کسی بدهد. آنچه دهد. مقابل گیرنده؛ دستگاه دهنده. مقابل دستگاه گیرنده در برق و جز آن. ( یادداشت مؤلف ). || عطاکننده. ( ناظم الاطباء ). معطی. باذل. بخشنده. ( یادداشت مؤلف ). معطیه. ( از منتهی الارب ):
نیل دهنده تویی به گاه عطیت
پیل دمنده به گاه کینه گزاری.رودکی.- دهنده بی منت؛ خدای تعالی. ( یادداشت مؤلف ).
|| زن فاحشه و قحبه. ( ناظم الاطباء ).
دهنده. [ دَ هََ دِه ْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش صومعه سرای شهرستان فومن. واقع در 4/5هزارگزی شمال صومعه سرا متصل به راه فرعی اتومبیل رو کسما به کله سر. دارای 286 تن سکنه. آب آن ازرودخانه ماسوله. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

فرهنگ عمید

کسی که چیزی به دیگری بدهد.

فرهنگ فارسی

که چیزی را دهد.

فرهنگستان زبان و ادب

{donor} [فیزیک] ناخالصی ای که به نیم رسانای خالص افزوده می شود تا به نوار رسانش الکترون بیشتری بدهد

جملاتی از کلمه دهنده

به یزدان روزی‌دهنده گرای که کردست گرنده گردون به پای
شفا دهندهٔ امراض مزمن کفر است ز فیض نام خدا لااله الا الله
دوم: آنکه شکر خدا را کند و حق آن شخص دهنده را نیز بشناسد، و او را دعا و ستایش کند.
افسانک‌ها در یک اسطوره مانند ملکول‌ها در یک بدن هستند و پاره‌های شکل‌دهندهٔ آنند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم