دنبه یا دُمبه، بخشی از بدن گوسفند است که به جای دم در انتهای پشتی تن حیوان آویخته شده و متشکل از چربی است. همه گوسفندان دنبه ندارند. دنبه را هم کباب میکنند و هم از آن روغن میگیرند، و به باسن دمبه هم میگویند. در کباب های ایرانی بخصوص کباب کوبیده از آن استفاده می شود. همچنین این کلمه به معنای چربی خاصی است که معمولاً در بدن گوسفند و برخی دیگر از حیوانات وجود دارد. این کلمه به صورت صحیح با حرف د آغاز میشود و با ه خاتمه مییابد. در نوشتار باید توجه شود که واژه کاملاً مشخص و بدون خطا نوشته شود. به عنوان یک اسم، میتواند در جملات به عنوان فاعل، مفعول و یا متمم استفاده شود. به عنوان مثال: دنبه گوسفند خوشمزه است. (فاعل) من دنبه را خریداری کردم. (مفعول)

دنبه
لغت نامه دهخدا
( دنبة ) دنبة. [ دِن ْ ن َ ب َ ] ( ع ص ) کوتاه بالا. ( منتهی الارب ).
دنبه. [ دُم ْ ب َ / ب ِ ] ( اِ ) آن جزء از گوسفند که به جای دم از خلف آن واقع شده و محتوی چربش است. ( ناظم الاطباء ). دم نوعی از گوسپند که پهن باشد که هندیان آن را چکتی نامند. ( آنندراج ) ( غیاث ). الیة. دم نوعی از گوسپندان که چرب و کلان شود. چربوی دنبال قسمی از گوسپند. ( یادداشت مؤلف ). دنباله گوسفند. ( از لغت محلی شوشتر )
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - جزوی از بدن گوسفند که بجای دم در انتهای خلفی تنه او آویخته و محتوی چربی است. ۲ - پیه چربی.
کوتاه بالا.
ویکی واژه
پیه، چربی.؛ ~گذار کردن نوعی رَمل و جادو برای از میان برداشتن یا آسیب رساندن به کسی. با دُنبه آدمکی درست میکردند و با نیت آسیب رساندن به آن شخص، آدمک را میسوزاندند.؛ ~ دادن کنایه از: فریب دادن، فریفتن.
جملاتی از کلمه دنبه
چو شیطان گردد او خودبین و خود دوست ز دنبه روزیاش نبود بجز پوست
دل گرگ چون مایل دنبه بود دوان گشت همراه روباه زود
از برای دنبه یک گوسفند بارها ما را رسانیدی گزند