درطلب

اصطلاح درطلب که در فارسی قدیم و متون ادبی و رسمی کاربرد داشته است، ترکیبی است که از دو جزء در و طلب تشکیل شده است. طلب به خودی خود به معنای خواستن، جستجو کردن، یا در پی چیزی بودن است. این واژه بار معنایی عمیقی دارد و می‌تواند شامل درخواست‌های مادی، معنوی، یا حتی جستجوی حقیقت باشد. در بسیاری از متون عرفانی و ادبی، طلب به عنوان گام نخست در مسیر رسیدن به کمال یا مقصود نهایی تلقی می‌شود؛ سفری درونی که با اشتیاق و پویایی همراه است.

اما اضافه شدن پیشوند در به طلب، مفهوم آن را تخصصی‌تر و ظریف‌تر می‌سازد. این واژه در معنای طالب در یا جویای دُر به کار رفته است. در اینجا دُر استعاره‌ای از ارزشمندترین، کمیاب‌ترین، و زیباترین چیزهاست؛ می‌تواند نمادی از حقیقت، دانش، عشق، یا حتی ذات الهی باشد. بنابراین، درطلب کسی است که با عزمی راسخ و هدفی والا، در جستجوی گوهری گرانبهاست؛ کسی که نه تنها خواستار چیزی است، بلکه در پی یافتن نفیس‌ترین و ناب‌ترین داشته‌هاست و این جستجو، شالوده حرکت و زندگی او را تشکیل می‌دهد.

با توجه به کاربرد رسمی و ادبی این عبارت، می‌توان درطلب را به عنوان صفتی برای فردی به کار برد که با جدیت و پیگیری، در پی تحصیل یا دستیابی به امری بسیار ارزشمند و مهم است. این مفهوم، فراتر از یک درخواست ساده، نشان‌دهنده یک حالت پویای جستجوگرانه و عزمی راسخ برای یافتن و به دست آوردن گوهر یا حقیقت نهایی است. در جهان‌بینی‌هایی که برای ارزش‌های معنوی و درونی اهمیت قائل هستند، درطلب بودن، خود فضیلتی محسوب می‌شود که نشان از بلوغ فکری و روحی فرد دارد.

لغت نامه دهخدا

درطلب. [ دُطَ ل َ ] ( نف مرکب ) طالب در. جویای دُر:
چون درطلب از برای فرزند
می بود چو کان لعل در بند.نظامی.از درطلبان آن خزانه
دلاله هزار در میانه.نظامی.

فرهنگ فارسی

طالب در جویای در

جمله سازی با درطلب

خورشید نمی سوخت نفس درطلب صبح می بود گر سینه بی کینه دیگر
آفتابی که منم ذره او، درطلبش کعبه سرگشته تر از سنگ فلاخن باشد
آنک درطلب می‌‌آویزد، از قبضه می‌گریزد