اغلب

کلمه اغلب در زبان فارسی به معنای بیشتر یا اکثراً است و به طور کلی به توصیف فراوانی یا تکرار یک وضعیت، عمل یا ویژگی اشاره دارد. این واژه برای بیان عادت‌ها، رفتارها یا ویژگی‌هایی که به طور مکرر یا در بیشتر مواقع اتفاق می‌افتند، به کار می‌رود.

کاربرد در جملات:

این واژه معمولاً در جملات به عنوان قید به کار می‌رود، به عنوان مثال:

او اغلب به کتابخانه می‌رود.
اغلب مردم در روزهای تعطیل به سفر می‌روند.

تفاوت با واژه‌های دیگر:

این کلمه با واژه‌هایی مانند بیشتر و اکثر مشابهت دارد، اما ممکن است در برخی زمینه‌ها بار معنایی متفاوتی داشته باشد. به عنوان مثال، بیشتر ممکن است به نسبت کمی بیشتر از نیمی اشاره کند، در حالی که اغلب به وقوع مکرر یک عمل در زمان‌های مختلف اشاره دارد.

لغت نامه دهخدا

اغلب. [ اَ ل َ ] ( ع ص، اِ ) مرد چیره و ستبرگردن و دلاور. ج، غُلب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ): رجل اغلب؛ مرد چیره و ستبرگردن و دلاور. ج، غُلب. ( ناظم الاطباء ). ستبرگردن. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) ( تاج المصادر بیهقی ). نعت است از غَلَب یعنی درشت گردن:غلب الرجل غلبا؛ غلظ عنقه. فهو اغلب و هی غلباء. ج،غلب. ( از اقرب الموارد ). || شیر بیشه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). اسد و شیر بیشه. ( ناظم الاطباء ). شیر که اسد باشد. ( از اقرب الموارد ). || نام مردی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || ( ن تف ) چیره تر. غالب تر. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). بیشتر. اسم تفضیل. و منه قولهم: «علی الاغلب و فی الاغلب »؛ ای علی الاکثر و فی الاکثر. ( از اقرب الموارد ). بیشتر و اکثر. ( ناظم الاطباء ). غالب. بیشتری.غالباً. ( یادداشت بخط مؤلف ). افزونتر:
منصوربن سعیدبن احمد
کش بنده اند حرّان اغلب.مسعودسعد.شراب... خورنده شراب را بیماری کم کند و اغلب تندرست باشد. ( نوروزنامه ). راه دور گشته و اغلب بلاد هند در دیار اسلام افزوده. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 407 ).
لیک اغلب چون بدند و ناپسند
بر همه می را محرم کرده اند.مولوی.که اغلب در این شیوه دارد مقال
نه در چشم و زلف و بناگوش و خال.سعدی.کژدمان خلق را که نیش زنند
اغلب از بیم جان خویش زنند.سعدی.اغلب تهیدستان دامن عصمت به معصیت آلایند. ( گلستان ).
- اغلب اوقات؛ بیشتر آن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
اغلب. [ اَ ل َ ]( اِخ ) بنو...، سلسله ای از حکمرانان افریقا در زمان خلافت عباسیان بودند که بر تونس و مراکش و صفحات دیگرحکومت میکردند و دارالملک آنان شهر قیروان بوده است.( از نزهة القلوب ج 3 ص 271 ). نام دولتی است که تابعدولت عباسی بودند و در افریقیه حکومت داشتند. ابراهیم بن اغلب بن سالم در سال 184 هَ. ق. این دولت را تأسیس کرد. وی با یاری ابومسلم خراسانی علیه دولت اموی قیام کرد و در انتقال خلافت به عباسیان کوشش نمود ودر نتیجه همراه محمدبن اشعث مأمور فتح دو قطعه از افریقیه یعنی تونس و طرابلس شد. در زمان منصوربن اشعث از افریقا بیرون آمد و در تاریخ 148 هَ. ق. حکمرانی آنجا از طرف خلیفه به وی عطا شد و سپس آن اغلب به قتل رسید و هارون الرشید، ابراهیم پسر اغلب را بجای او بحکمرانی آنجا منصوب کرد. وی قسمتی از حوالی و اطراف را منظم کرده و دولت نیم مستقلی تشکیل داد و 12 سال فرمانروایی کرد و پس از او فرزندانش به ارث حکومت آنجا را در دست داشتند و حکومت آنان 112 سال ادامه یافت تا سرانجام کشور اینان در ضبط ملوک فاطمیه درآمد و دولت بنی اغلب به سال 296 هَ. ق. منقرض گردید.

فرهنگ معین

(اَ لَ ) [ ع. ] ۱ - (ص تف. ) بیشتر، اکثر. ۲ - چیره تر.

فرهنگ عمید

۱. غالب تر، چیره تر.
۲. بیشتر.
۳. (قید ) بیشتر اوقات.

فرهنگ فارسی

غالب تر، چیره تر، بیشتر
۱ - ( صفت ) بیشتر اکثر. ۲ - چیره تر غالب تر. ۳ - غالبا. یا اغلب اوقات. بیشتر وقتها.
ابن حرزم کلبی شاعری است از عرب

ویکی واژه

بیشتر، اکثر.
چیره

جملاتی از کلمه اغلب

در ۵۴ کیلومتری نورآباد به سمت جنوب غربی و مهراب‌کوه قرار دارد مسیر دسترسی ان از روستای گردکانه در کوهپایه این کوه قرار دارد. اغلب کوه‌نوردان این مسیر را انتخاب میکنند. لازم است ذکر شود، بعد از عبور از روستای گردکانه منطقه، کوهستانی و دارای پرتگاهای عمیق هست.
پله علیرغم قد نسبتاً کوتاهش (۱٫۷۳ متر) در نبردهای هوایی به‌دلیل دقت و زمان‌بندی مناسب، برتری داشت. ضربات کات‌دار او شهرت داشت و او در زدن ضربات آزاد و پنالتی نیز موفق بود اما اغلب از زدن پنالتی خودداری می‌کرد و باور داشت که زدن پنالتی، روشی ناجوانمردانه برای گلزنی است.
این شبکه در سال ۱۹۸۹ میلادی تأسیس شده‌است و اغلب برنامه‌های پخش فیلم و سریال است. گفته می‌شود ای شبکه بزرگ‌ترین رسانه پخش فیلم در جهان است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم