ابصار به معنای دیدن و مشاهده کردن است و این واژه در زمینههای مختلفی به کار میرود. در فرهنگ و ادبیات فارسی، ابصار به عنوان نمادی از شناخت و آگاهی شناخته میشود. وقتی فردی به چیزی با ابصار خود توجه میکند، در واقع به عمق آن موضوع پی میبرد و از سطح ظاهری فراتر میرود. این مفهوم نه تنها به معنای دیدن فیزیکی بلکه به معنای درک و فهم عمیق نیز کاربرد دارد. در بسیاری از متون دینی و فلسفی، به عنوان ابزار شناخت و کشف حقیقت معرفی میشود. به طوری که توجه به ابصار به انسان کمک میکند تا از زوایای مختلف به مسائل نگاه کند و به درک بهتری از واقعیتها برسد. در نهایت، به ما یادآوری میکند که تنها دیدن کافی نیست، بلکه درک و فهم عمیق از آنچه میبینیم، اهمیت بیشتری دارد. این درک میتواند بر روی رفتارها و تصمیمات ما تأثیرگذار باشد و ما را به سوی دانایی و آگاهی بیشتر هدایت کند.
ابصار
لغت نامه دهخدا
ابصار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ بصر. چشمها. بینائیها. دیده ها.
فرهنگ معین
( اِ ) [ ع. ] (مص م. ) دیدن، نگاه کردن.
فرهنگ عمید
۱. نگاه کردن، دیدن.
۲. بینایی.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) دیدن روئ یت دیدن بچشم و بدل توضیح: دیدن چشم موقعی صورت میگیرد که تصاویر حقیقی و معکوس اشیا بوسیل. عدسی محدب الطرفین چشم ( جلیدیه ) روی نقط. زرد ( حساس ترین نقط. شبکیه ) قرار گیرد و این احساس بوسیل. اعصاب بینایی که در شبکیه متمرکزند به مغز منتقل گردد.
ویکی واژه
جِ بصر؛ چشمها، دیدهها.
جملاتی از کلمه ابصار
به روی او نظر دیده اولوالابصار به مدح او شعف خاطر اولوالالباب
من گرفتم چمن آرا ز چمن بیرون رفت سر بسر شبنم این باغ اولوالابصارند
همین شهزاده تا روز جزا زیب جهان بادا که خوش زیبنده در چشم اولوالابصار میآید