یکی از کهنترین شهرهای ایران، به شمار میرود. این شهر، مرکز صنعت و صادرات استان مازندران و پایتخت برنج ایران است. همچنین شهری است که بیشترین مدالآوران المپیک را در کشور داشته و یکی از قدیمیترین مراکز یکجانشینی در جهان محسوب میشود. این شهر در صنعت حملونقل، کشاورزی، گردشگری، معدن و صنعت ایران نقش مهمی ایفا میکند و از مراکز مهم علمی در تاریخ به شمار میرود که به شهر تاریخ و فلسفه شهرت دارد. مردم آن از قوم طبری هستند و به زبان مازندرانی تکلم میکنند. پیشینه این شهر به دوران قوم آمارد بازمیگردد؛ آماردها قومی بودند که در جلگه مازندران سکونت داشتند و در زمان فرهاد اشکانی به گرمسار تبعید شدند. پس از آنها، قوم تپور که در کوهستان مازندران ساکن بودند، جایگزین آماردها در جلگه شدند. در متون تاریخی مانند شاهنامه و تاریخ طبرستان، به عنوان یکی از مراکز مهم وقایع ایران و طبرستان ذکر شده است.
آمل
لغت نامه دهخدا
و صاحب حدودالعالم گوید: آمل شهری است عظیم [ از دیلمان بناحیت طبرستان ] و قصبه طبرستان است و او را شهرستانیست با خندق بی باره و از گِرد وی ربض است و مستقر ملوک طبرستان است و جای بازرگانان است و خواسته بسیار است و اندر وی علمای بسیارند بهر علمی و آبهای روان است سخت بسیار و از وی جامه کتان و دستار خیش و فرش طبری و حصیر طبری وچوب شمشاد خیزد که بهمه جهان جائی دیگر نبود و از وی ترنج و نارنج خیزد و گلیم سپید کومس و گلیم دیلمی زربافت و دستارچه زربافت گوناگون و کیمخته خیزد و از وی آلاتهای چوبین خیزد چون کفچه و شانه و شانه نیام و ترازوخانه و کاسه و طبق و طینوری و آنچ بدین ماند- انتهی. و صاحب معجم البلدان گوید: آمل... نام بزرگترین ِ شهرهای طبرستان بزمین هامون و دشت و جزء اقلیم چهارم، طول آن 77 درجه و ثلث و عرض 37 درجه و سه ربعاست. بین آمل و ساریه هشت و میان آمل و رویان دوازده و فاصله آن تا شالوس ( چالوس ) دوازده فرسنگ است. از مصنوعات آمل سجاده های نیکوست - انتهی. و حمداﷲ مستوفی گوید: آمل از اقلیم چهارم باشد طولش از جزایر خالدات نزک و عرض آن از خط استوا لز. طهمورث ساخت شهری بزرگ است و هوایش بگرمی مایل و مجموع میوه های سردسیری و گرمسیری از لوز و جوز و انگور و خرما و نارنج وترنج و لیمو و مرکب و غیره فراوان باشد و مشمومات بغایت خوب و فراوان چنانچه اگر شهربند شود هیچ چیز ازبیرون احتیاج نباشد - انتهی. رود هراز از این شهر گذرد و معادن ذغال سنگ و آهن در ناحیت آمل بسیار است وآهن آن را در قدیم نیز استخراج می کرده اند. و شهر کنونی آمل بر خرابه های شهر قدیم بنا شده است و ظاهراً این شهر یک یا چند بار از طغیان رود هراز یا علل دیگرویران گردیده است. عده سکنه فعلی آن ده هزار است. و حدود فعلی این ناحیت از شمال دریای خزر و از مشرق سوادکوه و بارفروش و از جنوب لاریجان و از مغرب نمارستاق است:
فرهنگ معین
(اُ مُّ ) [ ع. ] (ص. ) کهنه پرست، کسی که با تمدن و تجدد سازگار نباشد.
فرهنگ عمید
کسی که آشنا به آداب ورسوم زمان نباشد و لباس و ظاهر یا افکارش مطابق زمانه نیست، کهنه پرست.
فرهنگ فارسی
نام شهری بغربی جیحون امیدوار
امید، آرزو، آرمان، آمال جمع، کهنه پرست، کسی که آشنابه آداب تجددوتمدن نباشد، بیشتردرباره زنان گفته می شود
( صفت ) ۱ - کسی که باداب تجدد و تمدن آشنا نباشد (بیشتر در مورد زنان استعمال شود ) زن شلخته و بد سر و وضع.
فرهنگ اسم ها
معنی: امید، آرزو، ( در قدیم ) امید و آرزو، به فتح الف
دانشنامه عمومی
دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:چارجو
تغییرمسیر به:
کمبل، جوزف (۱۸۷۹ـ۱۹۴۴)
دانشنامه اسلامی
معنی عَمَل: عمل - کار(عمل، عبارت از هر فعلی است که از جانداری با قصد انجام شود، پس عمل اخص از فعل است، چون فعل به کارهایی هم که از حیوانات بدون قصد سر میزند، اطلاق میشود، و حتی گاهی در جمادات نیز اطلاق میشود، ولی کلمه عمل کمتر در اینگونه موارد اطلاق میگردد...
معنی عَمِلَ: انجام داد
تکرار در قرآن: ۲(بار)
آرزو، امید. بگذار بخورند و برخوردار شوند و آرزو سر گرمشان کند این کلمه فقط دو بار در قرآن آمده است: کهف: 46، حجر: 3.
ویکی واژه
آمِل
آمل یکی از شهرهای استان مازندران است. آمل وارواژه عامل، ممکن است به دو بخش آم - ائل قابل تجزیه باشد و اقتباس از نام یک قوم باستانی ایران است.
(قدیم): آرزو دارنده، آرزومند.
آمِل ممکن است در زبان معیار باستان به دو کلمه آم - ائل قابل تجزیه باشد؛ که کهن شهر و پایتخت باستانی پادشاهان پیش از میلاد ایران در شاهنامه و متون گِلی بوده است. آمِل را باید سرزمین زنان جنگجو یا کشور ملکه پریان در ایران دانست، احتمالا این اصطلاح سرزمینی با عیلام یا ایلام مترادف است.
جمله سازی با آمل
شاه ملکان میر محمد که مر اوراست از آمل و از ساری تازان سوی باری
مرا گفت بردار آمل کنی سزاتر که آهنگ کابل کنی
منوچهر با سلم و تور سترگ بیاورد ز آمل سپاهی بزرگ