افتخار به معنای احساس غرور و سربلندی به دلیل موفقیتها یا دستاوردهای فردی یا جمعی است. به عنوان مثال، فردی ممکن است به موفقیتهای تحصیلی، شغلی یا ورزشی خود افتخار کند.
افتخار همچنین میتواند به معنای شرافت و اعتبار باشد که فرد به خاطر ویژگیهای اخلاقی یا فرهنگی خود به دست میآورد. به عنوان مثال، افتخار به خانواده، قوم، یا کشور.
معادل افتخار به انگلیسیHonor است، و مترادفهای این واژه در زبان فارسی شامل رضایت، غرور، شکوه، تمایز و شهرت میباشند.
افتخار. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) نازیدن. ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بالیدن. فخر کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ). || مآثر کهنه را شمار کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ستایشگری بخصال ونازیدن بحسب و نسب و جز آن از آنچه در خود یا پدران باشد. فِخار. فَخر. فِخارَة. ( از اقرب الموارد ). || مرتفع و بلند گردیدن فخر و شرف. ( از اقرب الموارد ). || ( حامص ) مأخوذ از تازی؛ نازندگی. سرافرازی و فخر و آبرو و حرمت و زیبائی. ( ناظم الاطباء ). و بمعنای عظمت و آبرو و بزرگی و با لفظ کردن مستعمل است. ( آنندراج ). نازش. بالش. مباهات. سربلندی. فخر. مفاخرت. ( یادداشت بخط مؤلف )
( اِ ) [ ع. ] ۱ - (مص ل. ) فخر کردن. ۲ - (اِمص. ) نازش. ج. افتخارات.
۱. فخر کردن، نازیدن، سرافرازی.
۲. (اسم ) چیزی که مایه فخر کردن و نازیدن شود، مایۀ افتخار.
فخرکردن، نازیدن، سرافرازی
۱ - ( مصدر ) فخر کردن نازیدن. ۲ - ( اسم ) فخر نازش سر افرازی. جمع: افتخارات.
اسم: افتخار (دختر) (عربی) (تلفظ: eftekhār) (فارسی: اِفتخار) (انگلیسی: eftekhar)
معنی: فخر کردن، نازیدن، سرافرازی، فخر، نازش
💡 گرد خاک پای قدر و عکس نور رأی تست در جهان افتخار و بر سپهر فتح باب
💡 از افتخارات وی میتوان به کسب مدال برنز حرکات زمینی در بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۱۶ اشاره کرد.
💡 بیشتر دانشجویان وی حرفههای درخشان و مولدی داشتند و یک تعداد زیاد آنها ریاست انجمن تاریخ اقتصادی را بر عهده گرفتند. ده تن از دانشجویان وی در اواسط دهه ۱۹۶۰ میلادی به افتخار وی یک یادگارنامه تهیه کردند. عنوان این کتاب صنعتی سازی در دو نظام بوده و در ۱۹۶۶ میلادی منتشر شد.
💡 «بیماری گوژِرو» که به افتخار او نامگذاری شده است مشتمل بر علامت سهگانهٔ پاپولهای برجستهٔ قرمز رنگ، ماکولهای پورپورا و ندولهای جلدی است که معمولاً ران و پاها را درگیر میکند.
💡 فرمود: اگر رسول خدا(ص) بدین جهان آید و دختر ترا کدخدائی کند، به او دهیش؟ گفت: سبحان الله، من بدین کار بر عربان و عجمان افتخار کنم. فرمود: ولی او دختر من کدخدائی نکند و منش نیز ندهم.