بدیع

کلمه بدیع در زبان فارسی به معنای نو، تازه و خلاقانه است. این واژه به ویژگی‌هایی اشاره دارد که تازه و ابتکاری هستند و در زمینه‌های هنری، ادبی، و فکری به کار می‌روند.

معانی و مفاهیم:

نوآورانه: بدیع به معنای چیزی است که تازه و ابتکاری است و قبلاً وجود نداشته است. این مفهوم به خلاقیت و نوآوری در ایده‌ها، آثار هنری و ادبیات اشاره دارد.

زیبا و دلنشین: این واژه همچنین به معنای زیبایی و جذابیت در آثار هنری و ادبی است.

کاربردها:

ادبیات: در ادبیات، این اصطلاح به کارهایی اشاره دارد که از نظر فرم و محتوا نوآورانه و خلاقانه هستند. مثلاً: شاعر با استفاده از زبان بدیع و تصاویر نو، احساسات عمیق خود را بیان کرده است.

هنر: در هنر، این واژه به آثار هنری اشاره دارد که دارای ویژگی‌های خلاقانه و تازه هستند.

فکر و ایده: در مباحث فکری و علمی، این کلمه به ایده‌ها و نظریه‌هایی اشاره دارد که تازه و غیرمعمول هستند. مثلاً: این نظریه بدیع در حوزه علم، به درک بهتری از پدیده‌ها کمک کرده است.

معادلات و مترادف‌ها:

مترادف‌ها: نو، تازه، خلاقانه، ابتکاری.

معادل‌ها در زبان‌های دیگر: در انگلیسی: novel یا original.

متضادها: تکراری و کهنه

لغت نامه دهخدا

بدیع. [ ب َ ] ( ع ص ) نو بیرون آورنده. ( ناظم الاطباء ). نو بیرون آورنده نه بر مثالی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نوکننده. ( مهذب الاسماء ). چیز نو بیرون آرنده. ( یادداشت مؤلف ). || نو بیرون آورده. ( منتهی الارب ) ( ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بمعنی اسم فاعل و مفعول هر دوست. ( از منتهی الارب ). نوپیدا شده. ( غیاث اللغات ). نوآیین. نو پدید کرده. نوباوه. نو. ( یادداشت مؤلف ). نوآیین. تازه. نو. ( فرهنگ فارسی معین ). نو بیرون آمده. حیرت انگیز و هر چیز اختراع شده. ( از ناظم الاطباء ). زیبا. جمیل. با طراوت.دل انگیز: و مردمان این ناحیت [ چین ] مردمانی خوب صنعتند و کارهای بدیع کنند و بر دو عنان اندر نشسته به تبت آیند به بازرگانی. ( حدود العالم )

فرهنگ معین

(بَ ) [ ع. ] (اِ. ص. ) ۱ - نو، تازه. ۲ - دانشی که به بیان زیبایی های صنایع شعری می پردازد. ۳ - عجیب، نادر.

فرهنگ عمید

۱. تازه، نو.
۲. شگفت.
۳. موجد و مبتدع، نوبیرون آورنده.
۴. (اسم ) (ادبی ) علمی که در آرایش سخن، زینت کلام، صنایعی که نظم و نثر را زینت می دهد بحث می کند.

فرهنگ فارسی

بلخی ابو ممد بن محمود از شاعران معاصر طاهر بن فضل ابن چغانی ( ف. ۳۸۱ ه. ق. ) و معاصر منجیک و دقیقی بوده و در نیمه دوم قرن چهارم می زیسته است. توضیح بعضی نام او را بدایعی نوشته اند پند نامه انو شروان را به دو نسبت داده اند ولی ظاهرا بدیع جز بدایعی است.
تازه، نو، شگفت، موجد و مبتدع
( صفت ) ۱ - نو آیین تازه نو. ۲ - نو آفرین نو آفریننده. ۳ - دانشی که در آن از صنعتهای کلام و زیبایی های الفاظ نظم و نثر بحث شود.
یکی از نامهای باری تعالی نو آفریننده آسمانها و زمینها.

فرهنگ اسم ها

اسم: بدیع (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: badie) (فارسی: بدیع) (انگلیسی: badie)
معنی: جدید، تازه، زیبا، جالب، آفریننده، از نام های خداوند، نوآیین، شگفت انگیز، نادر، ( در ادبیات ) از دانش های ادبی که در آن از آرایش ها و زیبایی های شعر و نثر بحث می شود، مبدع، ( اعلام ) ) امیرمهدی بدیع [، شمسی] تاریخ نگار و پژوهنده ی ایرانی، در همدان زاده شد، در همدان و سوئیس و فرانسه تحصیل کرد و تا پایان عمر در سوئیس ماند و به تحقیقات تاریخی روی آورد و هدفش آن بود که جایگاه ایران را در تاریخ آنچنان که هست نه آنچنان که خاورشناسان می گویند به دنیا بشناساند، مهمترین اثر او کتاب جلدی یونانیان و بربرهاست که جلدهایی از آن به فارسی ترجمه شده است، از آثار دیگر اوست: اندیشه ی روش علوم، و تصحیح دیوان امیرشاهی سبزواری، ) بدیع اصطرلابی [قرن قمری] ابوالقاسم هبة الله بن حسین، دانشمند، ستاره شناس و شاعر ایرانی عربی نویس، در ساختن اصطرلاب و وسایل مربوط به ستاره شناسی معروف است، زیج محمودی از آثار اوست

جملاتی از کلمه بدیع

بدیع نیست به شب دیدن ستاره در آب بروز بین که سپهری است پر ستاره بر آب
این کتاب برای نخستین بار به صورت جامع و علمی به معرفی و بررسی دیدگاههای آموزشی و پرورشی اندیشمندان مسلمان پرداخته است و این در حالی است که در ایران همهٔ کتاب‌ها تاریخ اندیشه‌های تربیتی را به دانشمندان غربی محصور کرده‌اند و این کتاب از این نظر، اثری بدیع به حساب می‌آید.
قاسم بن علی ضَمَدی که کوتاه‌تر ابن هُتَیْمِل نامیده می‌شود (۱۲۰۱م-؟) شاعر یمنی در سدهٔ هفتم هجری بود. بهترین شعرهای او را مدائحش برشمرده‌اند و همچنین رثای او برای خانواده‌اش، چرا که همسرش فاطمه و خواهرش و برادرش هر سه در یک هفته درگذشته‌اند و کمی بعد پسرش سلطان نیز درگذشت. از ابن هتیمل همچنین بدیعیه (شعر در مدح پیامبر اسلام) نیز برجای مانده است.
مبدأ تقویم بدیع بیانی ۲۹ اسفند سال ۱۲۲۸ ایرانی برابر چهارشنبه پنچم جمادی‌الاول سال ۱۲۶۶ هجری یا ۱۲۷۶ بعثت معادل ۲۰ مارس ۱۸۵۰ میلادی است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم