بانگ

بانگ

کلمه بانگ به طور کلی به صدای بلند، رسا، ندا یا فریاد گفته می‌شود که می‌تواند صدای پرندگان، زنگ، اعلام یا حتی صدای موسیقی باشد. این واژه در زبان فارسی بار معنایی قوی و تأثیرگذاری دارد و در ادبیات و فرهنگ ایرانی به عنوان نمادی از صداهای تأثیرگذار و پرمعنا به کار می‌رود.

معانی کلمه

صدای بلند و رسا: بانگ به معنای صدای بلند، رسا و آوازی است که از یک منبع صوتی به گوش می‌رسد. این صدا دارای شدت و وضوح بالاست و توجه شنونده را به خود جلب می‌کند. همچنین در ادبیات، این واژه ممکن است اشاره به صدای زنگ یا صدای بلند هر وسیله‌ای داشته باشد که به گونه‌ای توجه را جلب می‌کند.

ندا و فریاد: در معنای دوم، این کلمه به معنای ندا، صدا یا فریاد است که برای جلب توجه یا اعلام خبری به کار می‌رود. این کاربرد بیشتر در متون ادبی و تاریخی دیده می‌شود؛ مثلاً بانگ اذان به صدای بلند و رسمی گفته می‌شود که برای دعوت به نماز خواندن اعلام می‌گردد.

صدا یا آوای موسیقیایی: در برخی موارد، بانگ به صدای موسیقی یا آوای خاصی اشاره دارد که می‌تواند ملودی یا نغمه‌ای باشد که توسط ساز یا صدا ایجاد می‌شود. این کاربرد بیشتر در زمینه‌های هنری و موسیقیایی کاربرد دارد و به صدای خوش‌آیند و منظم اشاره می‌کند که گوش را نوازش می‌دهد.

لغت نامه دهخدا

بانگ. ( اِ ) فریاد. آواز بلند. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). صوت. آوا. صیحة. ( ترجمان القرآن ). صراخ، هیاهو. صیاح، نعره. غو. ( فرهنگ اسدی ). بان. ( فرهنگ اسدی ). نداء. ضاًضاً. ضجه. قبع. صرخ. زمجره. صرخه. صفار. نشده. ( منتهی الارب ). خروش. مجازاً در مطلق صدا و آواز استعمال میشود. ( فرهنگ نظام ). آواز و فریاد بلند. ( ناظم الاطباء ):
بانک زله کر خواهد کرد گوش
ویچ ناساید بگرما از خروش.رودکی.پس تبیری دید نزدیک درخت
هرگهی بانگی بجستی تند و سخت.رودکی.دمنه را گفتا که تا این بانگ چیست
با نهیب و سهم این آوای کیست ؟رودکی.چون کشف انبوه غوغایی بدید
بانگ وژخ مردمان خشم آورید.رودکی.خوشا نبید غارجی با دوستان یکدله
گیتی به آرام اندرون، مجلس به بانگ و ولوله.شاکر بخاری.شد از لشکرش بانگ تا آسمان
برفتند گردان ایران دمان.فردوسی.بدین اندرون بود اسفندیار
که بانگ پدرش آمد از کوهسار.فردوسی.نیامد همی بانگ شهزادگان
مگر کشته شد شاه آزادگان.فردوسی.بپرسید از ایشان که شبگیر هور
شنید ایچ کس بانگ نعل ستور.فردوسی.برآمد خروشیدن گاودم
جهان شد پر از بانگ رویینه خم.فردوسی.به شهر اندرون بانگ و فریاد خاست
بهر برزنی آتش و باد خاست.فردوسی.تو چه پنداریا که من ملخم
که بترسم ز بانگ سینی و تشت ؟خسروی.از تک اسپ و بانگ نعره مرد
کوه پرنوف شد هوا پرگرد.عسجدی.بانگ جوشیدن می باشدمان
ناله بربط و طنبور و رباب.منوچهری.شاد باشید که جشن مهرگان آمد
بانگ و آوای درای کاروان آمد.منوچهری.به هریک چنان ساخته بانگ تیز
کز او پیل و اسب اوفتد در گریز.اسدی.خفته را ببانگی بیدار نتوان کرد. ( قابوسنامه فصل 23 ).
پیش نایند همی هیچ مگر کز دور
بانگ دارند همی چون سگ کهدانی.ناصرخسرو.وزپس آنکه منادیت شنودم زدلم
گرنه بیهوشم بانگ عدویت چون شنوم.ناصرخسرو.نان همی جوید کسی کو میزند
دست بر منبر به بانگ مشغله.

فرهنگ معین

( اِ. ) آواز بلند، فریاد.

فرهنگ عمید

۱. آواز.
۲. فریاد.
* بانگ زدن: (مصدر لازم )
۱. فریاد زدن.
۲. آواز برآوردن.
۳. خواندن یا راندن کسی از روی خشم و غضب.
* بانگ نماز: اذان.

فرهنگ فارسی

آواز، فریاد، بان هم گفته شده
( اسم ) آواز بلند فریاد. یا بانگ روارو. ۱ - بانگی که در پیشاپیش شاهان و امیران بهنگام سواری و رفتن بجایی زنند. ۲ - دم صور نفخ صور. یا بانگ نماز. اذان.
حبل البان را گویند که او را در دوا ها بکار برند

فرهنگ اسم ها

اسم: بانگ (پسر) (کردی) (تلفظ: bangh) (فارسی: بانگ) (انگلیسی: bangh)
معنی: خبرکردن مردم، اذان، اذان ( نگارش کردی

دانشنامه عمومی

بانگ ( به انگلیسی: bong ) یا چلیم یک ابزار برای استعمال تنباکو ویا شاه دانه است.

ویکی واژه

آواز بلند، فریاد.

جملاتی از کلمه بانگ

در بهمن ماه سال ۱۳۹۸ کتاب «بانگ آزادی» خاطرات شفاهی احمدعلی راغب، آهنگساز سرودها و ترانه‌های معروف انقلاب به قلم محسن صفایی‌فرد از طرف انتشارات راه یار وابسته به دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب منتشر شد.
گر ترا عشقست یک ذره درای تا درین ره بشنوی بانگ درای
بنشان خروش زیور و بنشین به بانگ در کز بس خروش زارتر از زیور آیمت
آن بانگ چنگ را چو هوا هر طرف بری و آن سوز قهر را تو گوا چون دخان شوی
و گفت: اگر جبریل در آسمان بانگ کند که چون شما نبوده و نباشد شما او را بقول صادق دارید و لیکن از مکر خدا ایمن می‌باشید و از آفت نفس خویش و از عمل شیطان.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال چای فال چای فال ای چینگ فال ای چینگ فال آرزو فال آرزو