بالذات

بالذات در زبان فارسی به معنای ذاتی یا فطری است، این واژه برای توصیف ویژگی‌ها یا صفاتی به کار می‌رود که به طور طبیعی و بدون تأثیر عوامل خارجی وجود دارند.

تعریف و مفهوم

این واژه به معنای «به خودی خود» یا «به طور ذاتی» است. این اصطلاح به ویژگی‌ها یا صفاتی اشاره دارد که به خود چیز یا فرد مربوط می‌شود و نه به تأثیرات یا شرایط خارجی.

کاربردها

در فلسفه: در مباحث فلسفی، بالذات به ویژگی‌هایی اشاره دارد که به ذات یک موجود تعلق دارند و نمی‌توانند از آن جدا شوند. به عنوان مثال، در بحث‌های مربوط به وجود و ماهیت، ممکن است گفته شود که یک موجود به طور فطری دارای ویژگی‌هایی خاص است.

در علم و اخلاق: در مباحث اخلاقی و علمی، ممکن است به ویژگی‌های ذاتی انسان‌ها یا موجودات دیگر اشاره شود که مستقل از محیط یا تربیت آن‌ها وجود دارند.

مثال‌ها

شجاعت بالذات: به معنای این است که شجاعت به طور طبیعی و ذاتی در فرد وجود دارد.

زیبایی بالذات: به زیبایی‌ای اشاره دارد که به خودی خود و بدون نیاز به عوامل خارجی تعریف می‌شود.

فرهنگ فارسی

۱ - بذات ذاتا بخودی خود بگوهر مقابل باعرض بالغیر: (( حرکت بالذات ) ). ۲ - ( صفت ) داتی اصلی: (( و یتحمل که بعضی فقرات طفیلی آنچه مقصود بالذات بود در این کتاب عالم آرا در رشته تحریر در آمده باشد که محل اعتراض معترضان بوالفضل تواند بود. ) )

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دو واژه بالذات و بالعرض دارای کاربرد زیادی در محاورات علمی است در ذیل توضیح اجمالی این واژه بیان می شود.
منظور از «بالذات» این است که چیزی خودش حقیقتاً صفتی را دارا باشد.اما «بالعرض» بدین معنا است که مثلاً (الف) خودش حقیقتاً متصف به صفتی نباشد، بلکه در اثر ارتباط و اتحاد با (ب) که به این صفت متصف است، این صفت را برای (الف) نیز در نظر می گیرند. مثال معروف که البته با مقداری تسامح همراه است؛ این است که اگر کسی در کشتی نشسته یا خوابیده است و کشتی در حال حرکت است، در این جا کشتی «بالذات» حرکت دارد، اما فرد نشسته یا خوابیده در آن «بالعرض» متصف به حرکت می شود؛ و گفته می شود حرکت برای کشتی «بالذات» بوده و برای شخص خوابیده در آن «بالعرض» است.

جملاتی از کلمه بالذات

متکلمان مسلمان اعتقاد مسیحیان را اعتقاد به حلول و اتحاد دانسته و آن را رد کرده‌اند. متکلمان اسلامی معانی مختلفی را برای حلول مطرح کرده‌اند. به عنوان مثال، حلول جواری به صورت «قیام تَبَعی چیزی به چیز دیگر به‌سبب امتناع قیام بالذاتِ آن چیز» تعریف‌شده‌است. مثالی از حلول جواری، آب درون کوزه است که در جایی قرار دارد که کوزه در آن‌جاست و به عبارتی مکان آب تابع مکان کوزه‌است.
با اصطلاحات فلسفهٔ صدرایی ایدئالیسم یعنی، برای عاقل تنها معقول بالذات یا نفس‌الأمر دارای تأصل است، زیرا علم به عالم خارج، جز از مجرای معقول بالذات ممکن نیست و عالم خارج، از این حیث که معقول بالعرض است، متعَلَّق معرفت انسانی قرار نمی‌گیرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم