باغچه

باغچه به فضای سبز کوچکی گفته می‌شود که معمولاً در حیاط خانه‌ها یا محیط‌های شهری ایجاد می‌شود. این فضا برای کاشت گیاهان زینتی، سبزیجات، گل‌ها و درختان کوچک طراحی شده است. آن‌ها می‌توانند به‌عنوان یک مکان آرامش‌بخش و زیباسازی محیط زندگی استفاده شوند و به ساکنان فضایی برای فعالیت‌های بیرونی و تفریحی بدهند.

در باغچه‌ها، معمولاً گیاهانی که نیاز به مراقبت کمتری دارند، کاشته می‌شوند و می‌توانند شامل انواع گل‌ها، گیاهان دارویی و سبزیجات فصل باشند. طراحی این فضاها می‌تواند بسیار متنوع باشد و بسته به سلیقه افراد، از الگوهای ساده تا پیچیده متغیر است.

وجود باغچه‌ها به بهبود کیفیت هوا و جذب دی‌اکسید کربن کمک می‌کند و همچنین می‌تواند زیستگاه مناسبی برای پرندگان و حشرات مفید باشد. در بسیاری از فرهنگ‌ها، آن‌ها نماد زیبایی و آرامش هستند و فضایی برای برگزاری رویدادهای خانوادگی و اجتماعی فراهم می‌آورند.

علاوه بر جنبه‌های زیبایی‌شناسی، نگهداری از این فضا می‌تواند به عنوان یک فعالیت درمانی و استرس‌زا زدا به حساب آید. به‌طور کلی، باغچه‌ها نقش مهمی در بهبود کیفیت زندگی و ارتباط انسان با طبیعت ایفا می‌کنند.

لغت نامه دهخدا

باغچه. [ چ َ / چ ِ ] ( اِ مصغر ) مصغر باغ. باغ کوچک. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( غیاث اللغات ). باغ خرد. ( شرفنامه منیری ): حدیقة لِفَّة؛ باغچه درهم پیچیده و انبوه درخت. ( منتهی الارب ). || قطعه زمینی دارای گل و درخت. باغ واقع در سرایها و خانه ها: خواجه بزرگ در این تعزیت بیامد و چشم سوی این باغچه کشید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 345 ). نبایستی که ما به مصیبت آمده بودیمی تا حق این باغچه گزارده آمدی. ( همان کتاب 346 ).
در باغچه گل قصب چین
گردن زده زنگی رطب چین.نظامی ( الحاقی ).باغبانان بشب اززحمت بلبل چونند
که در ایام گل از باغچه غوغا نرود.سعدی ( طیبات ).هر کرا باغچه ای هست به بستان نرود
هر که مجموع نشسته ست پریشان نرود.سعدی.برخیز که باد صبح نوروز
در باغچه میکند گل افشان.سعدی ( طیبات ).تا هر کس که میخواهد از آن جویها بباغچه ها و بستانهاو حمامات و سایر مصلحتها از عمارات و غیر آن میبرد.( تاریخ قم ص 42 ).
|| هر کرتی از باغ بزرگ. ( ناظم الاطباء ). قسمت مجزا شده از زمین مشجر و با گل باغ. رجوع به باغچه بندی شود. || گلشن. گلزار. زمین مشتمل بر درختان میوه دار و گلها. ( فرهنگ شعوری ج 1 ص 192 ). || در اصطلاح اصفهانیان، مبال. و رجوع به متوضاء شود. ( یادداشت مؤلف ).
- باغچه رفتن؛ بمستراح رفتن.
باغچه. [ چ ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مهربان بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان که در 50 هزارگزی شمال باختری قصبه کبودرآهنگ و 18 هزارگزی خاور شوسه همدان به بیجار در تپه ماهور واقع است. ناحیه ای است سردسیر دارای 688 تن سکنه و آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده ٔآن غلات دیم و مختصری انگور و صیفی و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری است. صنایع دستی زنان آن قالیبافی و راهش مالرو است. در تابستان از طریق کمی قلعه و مخور میتوان اتومبیل برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
باغچه. [ چ ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان چهار بلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان که در 22 هزارگزی شمال خاور همدان و 9 هزارگزی خاور علی آباد جورقان واقع است. ناحیه ای است کوهستانی وسردسیر دارای 145 تن سکنه و آب آن از قنات و چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

فرهنگ معین

(چِ ) (امصغ. ) ۱ - باغ کوچک. ۲ - زمین کوچکی که در حیاط برای کاشتن گل و درخت و سبزی آماده کنند.

فرهنگ عمید

۱. باغ کوچک.
۲. قطعه زمینی که در آن گُل کاری کنند، کرته، کاله.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - باغ کوچک. ۲ - هر بخش از باغ بزرگ قطع. کوچک از زمین که در آن گلکاری کنند کرته کاله.
دهی از زنجان

دانشنامه عمومی

باغچه (قره تاش). باغچه ( به ترکی استانبولی: Bahçe ) یک منطقهٔ مسکونی در ترکیه است که در قره تاش ( شهر ) واقع شده است.
باغچه (ماه نشان). باغ دشت یک روستا در ایران است که در شهرستان ماه نشان استان زنجان واقع شده است. باغچه ۳۰۹ نفر جمعیت دارد.

ویکی واژه

باغ کوچک.
زمین کوچکی که در حیاط برای کاشتن گل و درخت و سبزی آماده کنند.

جملاتی از کلمه باغچه

هر که را باغچه‌ای هست به بستان نرود هر که مجموع نشستست پریشان نرود
گو نباشد بچمن سرو و سمن، گلشن من از قدو روی تو یک باغچه سرو و سمن است
قدت آن نخل بلند است و لب آن تازه رطب که درین باغچه از باغ نعیم افتاده ست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال انبیا فال انبیا فال میلادی فال میلادی فال چوب فال چوب