بازگو به معنای بیان مجدد یا تکرار یک موضوع، داستان یا اطلاعات به زبان دیگر است. این واژه معمولاً در زمینههای ادبی و آموزشی به کار میرود تا مفاهیم را به وضوح و با دقت بیشتری منتقل کند. مترادفهای بازگو شامل تکرار، بیان، تشریح و شرح هستند. این واژه به ویژه در مواقعی که نیاز به توضیح یا روشنسازی یک مطلب وجود دارد، کاربرد دارد. بازگو کردن میتواند به درک بهتر شنونده کمک کند.
بازگو
لغت نامه دهخدا
غصه ها هست در دلم که زبان
زهره بازگو نمیدارد.خاقانی.صحبت شبهای میخواران ندارد بازگو
چون ز مجلس میروی بیرون لب پیمانه باش.صائب ( از آنندراج ) ( ارمغان آصفی ).|| ( نف مرکب ) بیان کننده. ( غیاث اللغات ). گوینده سخن.
فرهنگ عمید
۲. (صفت ) بازگوینده.
* بازگو کردن: (مصدر متعدی ) سخنی را تکرار کردن، سخن گفته را دوباره گفتن.
فرهنگ فارسی
( اسم ) تکرار سخنی اعاده مطلبی.
جملاتی از کلمه بازگو
اگر چه در سی و چهار سوره از سورههای قرآن به گونهای از داستان موسی و فرعون سخن رفته ولی تنها در این سوره است که به بازگویی مفصل این داستان توجّه شدهاست.
چون کلیم این بدید گفتش های بازگو چیست این برای خدای
گفت زوتر بازگو تا حال چیست این چنین آشوب و شور تو ز کیست
این منشور تلاش ملت یهود را برای بازگشت به سرزمین تاریخی قوم یهود و اعلام برپائی کشور مستقل اسرائیل بر اساس قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل بازگو میکند و به نام دولت آینده اسرائیل تعهد میدهد که اعراب مقیم این کشور از آزادی و تساوی حقوق کامل برخوردار خواهند بود.
این مجموعه داستان پادشاه لی هون، کسی که هفت سال پیش همسرش فوت کرده و از آن زمان ممنوعیت ازدواج در چوسان را صادر کردهاست و سو رانگ، کلاهبرداری که ادعا میکند توسط روح همسر فقید پادشاه تسخیر میشود را بازگو میکند.