باحث

لغت نامه دهخدا

باحث. [ ح ِ ] ( ع ص ) کاونده زمین و کاونده سخن. ( غیاث ). بحث کننده. کاونده. تفتیش کننده. پژوهنده.
- امثال:
کالباحث عن الشفره. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
کالباحث عن حتفه بظلفه. رجوع بفرائدالادب در آخر المنجد شود.

فرهنگ معین

(حِ ) [ ع. ] (اِفا. ) بحث کننده، جوینده.

فرهنگ عمید

۱. بحث کننده.
۲. کاونده.

فرهنگ فارسی

( اسم ) جوینده پرسنده کاونده بحث کننده: اگر باحثی بحث کند...

جمله سازی با باحث

هشت سال نیز در علوم حدیث با علی قمی مباحثه و مذاکره داشت و نسخه کتاب وسایل الشیعة خود را با نسخه‌ای که به خط شیخ حر عاملی بود، مقابله کرده‌است.
از ویژگی‌ها مهم‌ترین ویژگی این کتاب، عمومی بودن ترجمه و نام گذاری خطبه‌ها، حکمت‌ها و نامه‌های علی بن ابی طالب می‌باشد. به نحوی که ۱۵۰۰ عنوان برای این مباحث انتخاب شده‌است.
زندگی او همزمان با حیات دانشمندانی چون تئوفراستوس، دیودوروس کرونوسی و کراتس تبسی بود. مباحث مورد علاقه او منطق و دیالکتیک بود و متأسفانه هیچ یک از آثار وی باقی نمانده است.
جامعیت مباحث قرآنی مؤلف در مقدمه این کتاب را به یکی از آثار شاخص حوزه علوم قرآنی تبدیل کرده‌است.
این بخش شامل شش متن می‌باشد؛ دو مکالمهٔ دانشجویی و چهار متن نیز شبیه‌سازی کلاس درس دانشگاهی و مباحثات است.
برگ مقاومتم نبود ترک مکالمت گرفتم، خموشی نیز سودی نداد و راد وجودش به صفح جنایت جودی نکرد، سرانجام مباحثت به مناقشت کشید و محاورت به مفاحشت؛ شعر: