واژه بابا به معنای پدر، پدربزرگ یا آقا، عنوانی محترمانه است که ریشه در زبان فارسی دارد و در بسیاری از فرهنگهای آسیای غربی و جنوبی مورد استفاده قرار میگیرد. این کلمه از نظر ساختاری مشابه واژه یونانی پاپا در زبانهای اروپایی است، که برای اشاره به کشیشها و اسقفهای مسیحی به کار میرود، با توجه به ریشه و کاربرد واژه پاپ. بابا به عنوان نشانهای از احترام در میان هندوها و سیکها و همچنین به عنوان پیشوند یا پسوند در نام افراد استفاده میشود، مانند سای بابا شیردی. علاوه بر این، این عنوان به عنوان لقبی برای قطبهای سلسله تصوف نیز به کار میرود، مانند صوفی عبدالرحمان مومند که به رحمان بابا معروف است. این عنوان حتی در فرهنگ مردم شرق دور، از جمله مالزی، نیز پذیرفته شده است.

بابا
لغت نامه دهخدا
بابا. ( اِ ) پدر. اَب. باب. والد
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. پدربزرگ.
۳. عنوانی برای برخی از عارفان: باباطاهر عریان.
۴. [عامیانه] عنوانی غیر محترمانه برای شخص مجهول یا کسی که نمی خواهند نامش را ببرند، یارو: یک بابایی چرخ ماشین را پنچر کرده.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - پدر باب اب. ۲ - پدر بزرگ. ۳ - آدم ابوالبشر: ( مادر و بابای ما را آن حسود تاج و پیرایه بچالاکی ربود. ) ۴ - امروز به پیر مردان نیز ( بابا ) اطلاق کنند. ۵ - شخص کس: ازین قضیه آن بابا اصلا خبر نداشت من بابایی هستم غریبه. توضیح در تخاطب بهر کسی ( اعم از مرد و زن و کوچک و بزرگ ) ( بابا ) گویند برو بابا خدا پدرت را بیامرزد. ۶ - پدر فرزند را گاه بلفظ ( بابا ) خواند. ۷ - عنوان عارفان و حکیمان: بابا افضل بابا کوهی بابا جعفر بابا طاهر.
فرهنگ اسم ها
معنی: با احترام اسم از پدر بردن، پدر بزرگ، تخلص شاعرکرد «حسین کرم الله»، نام شاعرو عارف کرد «بابا طاهر عریان» ( نگارش کردی
جملاتی از کلمه بابا
حقیقت می بگو و هم عیان باش چو بابا در نهاد خود نهان باش
گفت هرگز تو خورده ای بابا گفت من خود نخورده ام اما