ایماق

معنی لغوی

ایماق ریشه ترکی-مغولی دارد که از واژه‌ی اویماق گرفته شده است و در زبان فارسی به معنای گروه، طایفه یا قوم به کار می‌رود. این واژه به طور خاص در زمینه‌های قومی و قبیله‌ای به کار می‌رود و به گروه‌هایی از مردم که دارای ویژگی‌های مشترک فرهنگی، زبانی یا نژادی هستند، اشاره می‌کند.

معانی و کاربردها:

قبیله: به یک گروه اجتماعی اشاره دارد که اعضای آن از یک نژاد، زبان یا فرهنگ مشترک برخوردارند و به لحاظ خویشاوندی با یکدیگر مرتبط هستند.

گروهی از قبیله‌ها: این عبارت به مجموعه‌ای از چندین قبیله مختلف اشاره دارد که ممکن است هر کدام با ویژگی‌ها و سنت‌های متفاوت باشند اما به دلیل اشتراکات فرهنگی یا جغرافیایی به یکدیگر نزدیک شده‌اند. این گروه‌ها می‌توانند در تعاملات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی با یکدیگر همکاری کنند و به عنوان یک واحد بزرگ‌تر عمل کنند.

نام مجموعه‌ای از قبایل

ایماق یا چهار ایماق نام مجموعه‌ای از قبایل کوچ‌نشین و نیمه‌کوچ‌نشین فارسی‌زبان است که لهجه‌هایی از گویش دری هراتی دارند. این قبایل بیشتر در غرب و شمال‌غرب افغانستان، به ویژه در ولایت‌های غور، بادغیس، هرات و فراه، و همچنین در شرق ایران در مناطق تربت جام، تایباد و خواف زندگی می‌کنند. ایماق‌ها همچنین در مناطقی از ترکمنستان نیز حضور دارند.

لغت نامه دهخدا

ایماق. [ اُ ] ( ترکی مغولی، اِ ) تبار و قبیله. ( غیاث اللغات ). تبار و قبیله. ج، ایماقات. قبیله. طایفه. دودمان. ج، ایماقات. ( فرهنگ فارسی معین ):
کلید قفل جماع است زر ولی کو زر؟
سراغش از چه بلد گیرم و کدام ایماق.ملافوقی یزدی ( از آنندراج ).

فرهنگ معین

(اُ ) [ تر. ] (اِ. ) قبیله، دودمان. ج. ایماقات.

فرهنگ فارسی

( اسم ) قبیله طایفه دودمان. جمع: ایماقات.

جملاتی از کلمه ایماق

ایماق که به ترکی به معنی قبیله است نام گروهی از مردم هستند که زندگی نیمه عشایری دارند. آن‌ها در افغانستان بیشتر در مناطق غربی بادغیس، غور و هرات و نیز عده‌ای آنان در سایر مناطق افغانستان زندگی می‌کنند و به گویش‌های مختلف از زبان فارسی که هر کدام مربوط به قبیله‌های خاص می‌شوند، سخن می‌گویند. جمعیت آنان کمتر از نیم میلیون تن تا حدود ۸۰۰ هزار نفر در سال ۱۹۹۶ م. تخمین زده می‌شود.

حمله ایران در سال ۱۸۳۷ امارت را تضعیف کرد و در نهایت یارمحمد خان الکوزی آخرین حاکم کامران شاه را در سال ۱۸۴۲ سرنگون کرد و مرزهای شاهزاده را به سمت چهار ولایت، قلمرو ایماق و لاش و جوین گسترش دهد. با مرگ او در سال ۱۸۵۱، امارت به دلیل وجود حاکمان بی کفایت و همچنین جنگ داخلی و تهاجم ایران در سال ۱۸۵۶ رو به افول گذاشت.
ایماق‌ها عمدتاً از چهار قبیله تشکیل یافته‌اند که شامل جمشیدی، هزارهٔ ایماق، فیروزکوهی و تیمنی می‌شوند و به همین دلیل است که به نام چهار ایماق خوانده می‌شوند.
ایماق‌های چهارگانه امروزه به نام‌های جمشیدی، هزارهٔ ایماق (هزارهٔ قلعه‌نو)، فیروزکوهی و تیمنی یاد می‌شوند و عمدتاً در ساحات مختلف حوزهٔ غرب افغانستان کنونی ساکن هستند.
افغانستان کشوری با جامعهٔ چندملیتی و قبیله‌ای است. جمعیت این کشور متشکل از گروه‌های قومی، زبانی متعدد از جمله: پشتون، تاجیک، هزاره، ازبک، ایماق، ترکمن، بلوچ، پشه‌ای، نورستانی، گوجر، عرب، براهویی، قزلباش، پامیری، قرقیز، سادات، مغول، سیک و غیره است. سرود ملی و قانون اساسی پیشین افغانستان به این چهارده قوم اشاره کرده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم