امساک

امساک به معنای خودداری از انجام کاری یا نگه‌داشتن خود از چیزی است. این مفهوم می‌تواند به معنای خودداری از خوردن، نوشیدن، یا هر نوع فعالیت دیگری باشد که در یک وضعیت خاص یا به دلیل ملاحظات اخلاقی و دینی انجام نمی‌شود.

کاربرد در دین اسلام

در ماه رمضان: یکی از مهم‌ترین کاربردهای این اصطلاح در اسلام به روزه‌داری در ماه رمضان مربوط می‌شود. مسلمانان در این ماه از سپیده‌دم تا غروب آفتاب از خوردن و آشامیدن خودداری می‌کنند که به این عمل «امساک» گفته می‌شود. این عمل به عنوان یک نوع پرهیز و عبادت در نظر گرفته می‌شود.

امساک در سایر عبادات: در برخی از دیگر عبادات نیز ممکن است این مفهوم به کار رود، مانند خودداری از برخی رفتارها یا گفتارها در مواقع خاص.

در فلسفه و اخلاق

در فلسفه و اخلاق، امساک به عنوان یک ویژگی مهم از خودکنترلی و انضباط شخصی شناخته می‌شود. افرادی که می‌توانند از تمایلات و خواسته‌های خود به نفع اهداف بالاتر خودداری کنند، معمولاً به عنوان افرادی با شخصیت قوی و متعهد شناخته می‌شوند.

لغت نامه دهخدا

امساک. [ اِ ] ( ع مص ) چنگ درزدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( مؤید الفضلاء ). چنگ در چیزی زدن. ( مصادر زوزنی ). تشبث کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). اعتصام. ( از اقرب الموارد ). گویند: امسک بالشی ٔ؛ اذا تمسک به. || بازایستادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). وا ایستادن. ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ). درایستادن. ( مؤید الفضلاء ). || بند کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || خاموش شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || خودداری کردن از خوردن غذا. ( فرهنگ فارسی معین ). || بازداشتن. ( آنندراج ) ( ترجمان ترتیب عادل ) ( فرهنگ فارسی معین ). || نگاه داشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان ترتیب عادل ) ( از مؤید الفضلاء ) ( آنندراج ) ( مصادر زوزنی ). || ببستن. ( یادداشت مؤلف ). بند آوردن. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِمص ) زفتی و خست و لاَّمت و بخل و کمی و تنگی و قصور. ( ناظم الاطباء ). بخل. خست. زفتی. ( فرهنگ فارسی معین ): اگر مواضع حقوق به امساک نامرعی دارد بمنزلت درویشی باشد... ( کلیله و دمنه ). || خودداری. ( فرهنگ فارسی معین ). بازایستادگی و دارش. ( ناظم الاطباء ). || کم خواری. ( فرهنگ فارسی معین ).
- امساک درغذا؛ کم خوردن. ( فرهنگ فارسی معین ).
- امثال:
امساک از کدخدایی مدان. (... و عدالت میان هر دو صفت نگاهدار ). ( مرزبان نامه ) ( از امثال و حکم مؤلف ).

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع. ] ۱ - (مص ل. ) نگاه داشتن. ۲ - نخوردن غذا. ۳ - (اِمص. ) خودداری. ۴ - بخل، خست.

فرهنگ عمید

۱. خودداری از غذا خوردن.
۲. بخل، خست، زفتی.
۳. [قدیمی] بازایستادن.
۴. [قدیمی] چنگ درزدن.

فرهنگ فارسی

بازایستادن، چنگ درزدن، خودداری ازغذاخوردن، بخل و خست، زفتی
۱ - ( مصدر ) باز ایستادن. ۲ - خودداری کردن از خوردن غذا. ۳ - چنگ در زدن تشبث کردن. ۴ - خاموش شدن. ۵ - ( مصدر ) باز داشتن. ۶ - نگاهداشتن. ۷ - ( اسم ) خودداری. ۸ - کم خواری. ۹ - بخل خست زفتی. یا امزجه در غذا. کم خوردن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] امساک به معنی بازداشتن می باشد. از آن در باب‏های صوم، حج، رهن، طلاق، لعان و قصاص سخن رفته است.
مراد از آن به لحاظ اضافه شدنش به چیزی، متفاوت است. برای مثال، امساک از مفطرات به معنای خودداری از استعمال آن‏ها و امساک صید یا انسان به معنای گرفتن و نگهداشتن آن می‏باشد.
امساک در صوم
← مواردی که صائم باید امساک کند
← حرمت امساک از بوی بد در حج

جملاتی از کلمه امساک

ز قحط کاه بود ماه در امساک چو روزه‌دار دهن بسته در مه رمضان
بخل یا شح صفتی است که بر اثر آن انسان از بخشیدن هرگونه دارائی خود به دیگران امساک می‌کند. در مقابل آن اسراف است که بی حساب بخشیدن یا بدون حساب مصرف کردن است و حد وسط این دو جود و سخاوت است.
وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ مَغْرَماً این آیت در شأن منافقان عرب است نفقه که میکردند و زکاة که میدادند در دادن آن امید ثواب نمیداشتند و در امساک آن از عقاب نمی‌ترسیدند و آن اعتقاد بر خود واجب نمیدیدند پس آن را چون غرمی و تاوانی میدانستند و دادن بر ایشان ناکام بود و دشوار میداشتند.
پاس اوقات شریف از در گشودن مانع است کعبه حاجت روا در بسته از امساک نیست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم