افشردن

افشردن

کلمه افشردن به معنای فشردن یا فشار دادن است و به عمل فشردن چیزی به گونه‌ای که شکل آن تغییر کند یا مواد موجود در آن به هم فشرده شوند، اشاره دارد.

افشردن همچنین به معنای عصاره گرفتن نیز به کار می‌رود. در این زمینه، افشردن به عمل استخراج مایعات از میوه‌ها یا مواد دیگر دلالت دارد، به‌طوری که با فشار دادن آن‌ها، آب یا عصاره آن‌ها جدا می‌شود.

لغت نامه دهخدا

افشردن. [ اَ ش ُ دَ ] ( مص ) فشردن. چیزی را سخت بهم گرفته بزور پنجه خلاصه آن برآوردن و این را به تازی عصیر گویند. ( آنندراج ). افشاردن. فشردن. پالودن. ( ناظم الاطباء ). فشار دادن. آب یا شیره یا روغن چیزی را بفشار گرفتن. عصاره گرفتن. افشره گرفتن. ( فرهنگ فارسی معین ). شپلیدن و افشاردن مرادف این است. ( میرزا ابراهیم ). افشاردن. ( شرفنامه منیری ). فشاردن. ضغط. ( یادداشت مؤلف ).تنبیذ. نبذ. انباذ. انتباذ. ( منتهی الارب ): دستم نیک بیفشرد و از خواب بیدار شدم و همچنان مینمود که اثر آن بر دست من است. ( تاریخ بیهقی ص 199 ).

فرهنگ معین

(اَ شُ دَ ) (مص م. ) ۱ - عصاره گرفتن. ۲ - محکم کردن.

فرهنگ عمید

۱. فشار دادن.
۲. آب یا شیرۀ چیزی را با فشار گرفتن، افشره گرفتن.

فرهنگ فارسی

(مصدر ) (افشرد افشرد خواهد افشرد بیفشر افشرنده افشرده ) ۱ - فشار دادن. ۲ - آب شیره یا روغن چیزی را بفشار گرفتن عصاره گرفتن افشره گرفتن. ۳ - استوارکردن.

ویکی واژه

عصاره گرفتن.
محکم کردن.

جملاتی از کلمه افشردن

حیات شاعر اندر مردن اوست بقای خوشه در افشردن اوست
جرات افشای راز عشق بیدل سهل نیست تا چکد یک اشک مژگان‌ها به خون افشردنست
شد ز افشردن سر پنجه ی جود تو کبود چون کف نیل ز سر تا به قدم ابر مطیر
هَشّ: آنچه جرم او سست و ریزنده باشد و به اندک افشردن ریزه شود. مثل: صبر خوب و غاریقون.
چه توان کرد به هر بی‌جگری‌ها بیدل ناگزیریم ز دندان به جگر افشردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم