اعتذار

اعتذار یکی از اصطلاحات رایج در علم منطق است و به معنای سخنرانی در دفاع از یک واقعیت در مشاجرات به کار می‌رود. زمانی که سخنرانی درباره موضوعی که در گذشته اتفاق افتاده است، ایراد می‌شود، دو حالت ممکن است وجود داشته باشد: ۱. موضوع مورد بحث، مثبت و مفید بوده و سخنران نیز منافع حاصل از آن را بیان می‌کند؛ در این صورت، شنونده هیچ گونه نزاع یا انکاری ندارد و این نوع سخنرانی در واقع، ستایش و قدردانی از گذشته است؛ به همین دلیل، این نوع را شکر می‌نامند. ۲. موضوع مورد بحث، زیان‌آور بوده و سخنران به تشریح و توضیح ضررهای آن می‌پردازد. در این حالت، ممکن است مخاطب به دفاع و نزاع بپردازد؛ به همین دلیل، این نوع را مشاجرات یا خصامیات می‌خوانند. در این مشاجرات، توضیحات سخنران را شکایت و دفاع مخاطب را عذر یا اعتذار می‌نامند.

لغت نامه دهخدا

اعتذار. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) شکایت نمودن. || منقطع شدن آب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). قطع شدن آبها. ( از اقرب الموارد ). || بکارت زائل کردن. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). زائل کردن بکارت. ( ناظم الاطباء ). دوشیزگی ببردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). || دو شمله گذاشتن عمامه را. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ناپدید کردن نشان عمارت و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مدروس شدن آثار عمارت. ( از اقرب الموارد ).مدروس شدن طلل. ( تاج المصادر بیهقی ). || عذر خواستن. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) ( منتهی الارب ) ( المصادر زوزنی ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( تاج المصادر بیهقی ). عذر آوردن و بسود خود احتجاج کردن. و بدین معنی با «من » و «عن » متعدی شود چنانکه گویند: اعتذر عن فعله و من فعله؛ ای ابدی عذره. ( از اقرب الموارد ). || باعذر شدن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || از کسی خواستن که پوزشش را بپذیرد. ( از اقرب الموارد ). || محو کردن اثر گناه. ( از تعریفات جرجانی ). || ( اِ ) کهنه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِمص ) عذر. پوزش و معذرت. ( ناظم الاطباء ):
شش بود رسول نیز مرسل
بندیش نکو در اعتذارم.ناصرخسرو.چون تو برآری حسام، عشق تو آرد سجود
گنبد صوفی لباس، بر قدم اعتذار.خاقانی.زیارت پدر نماید و تحیت و سلام او را بجا آورد و اعتکاف تمام در تربت وی گذارد و اعتذار از طول مدت همی خواهد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 454 ).

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع. ] ۱ - (مص ل. ) پوزش خواستن. ۲ - گِلِه کردن. ۳ - (اِمص. ) پوزش.

فرهنگ عمید

عذر خواستن، پوزش.

فرهنگ فارسی

عذرخواستن، باع رشدن، پوزش
۱ - ( مصدر ) پوزش گرفتن پوزش خواستن عذر خواستن. ۲ - شکایت کردن. ۳ - ( اسم ) پوزش. جمع: اعتذارات.
ماخوذ از تازی عذر پوزش و معذرت.

ویکی واژه

پوزش خواستن.
گِلِه کردن.
پوزش.

جملاتی از کلمه اعتذار

شنیدیم اعتذار نفس مدهوش ازین گوش و برون کردیم از آن گوش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم