اضطراب

اضطراب

احساس ناخوشایند و آزاردهنده‌ای که معمولاً باید از ترس تفکیک شود. ترس ناشی از وجود خطر واقعی یا تهدیدی ملموس است، در حالی که اضطراب به خطرات خیالی یا نامشخص مربوط می‌شود و شناسایی آن دشوار است. این حالت در شرایط پرتنش یک واکنش طبیعی به شمار می‌آید، اما همچنین در بسیاری از اختلالات روانی نیز مشاهده می‌شود. این احساس می‌تواند به صورت تعلیق، بیچارگی یا نوسانات امید و ناامیدی بروز کند و با هوشیاری بیش از حد و تغییرات جسمی مانند احساس گرفتگی گلو، دشواری در تنفس، تپش قلب، تعریق و اسهال همراه باشد. در روان‌پزشکی، این حالت به عنوان نوعی روان‌نژندی شناخته می‌شود که در آن این احساس بدون دلیل مشخصی بروز می‌کند یا شدت آن با عامل ایجادکننده‌اش تناسب ندارد. اضطراب هراسی، ترسی بی‌دلیل است که از ویژگی‌های اختلال هراس به شمار می‌آید. زیگموند فروید، بنیان‌گذار روان‌کاوی، دو نوع اضطراب را شناسایی کرد: نوع نشانه، که خودآگاه را از تهدیدهایی آگاه می‌سازد که تعادل آن را مختل می‌کنند، و نوع اولیه، که در صورت برهم خوردن تعادل خودآگاه به وجود می‌آید. حالت دوم معمولاً در مواردی مانند آسیب‌دیدگی یا کابوس بروز می‌کند. فروید بر این باور بود که اضطراب ناشی از عدم ارضای غریزه است.

لغت نامه دهخدا

اضطراب. [ اِ طِ ] ( ع مص ) اضطراب چیزی؛ تحرک و موج زدن و برخی از آن برخوردن یا زدن به برخی است. ( از اقرب الموارد ). تحرک و موج زدن. ( از لسان العرب ). جنبیدن و حرکت نمودن. ( منتهی الارب ). جنبیدن و حرکت کردن. ( ناظم الاطباء ). جنبیدن و لرزیدن و طپیدن. ( آنندراج ). سخت جنبان شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مؤید الفضلا ) ( زوزنی ). جنبیدن. ( لطائف اللغه، نسخه خطی کتابخانه مؤلف ). طپیدن. ( غیاث ). تپیدن. طپش. اهتزاز. حرکت. ( لسان العرب ). هیش. هوشة. هیط. ( منتهی الارب ). || اضطراب بحر و نحو آن؛ موج زدن دریا و مانند آن. ( ناظم الاطباء ). || اضطراب موج؛ به هم خوردن موجها. ( از ناظم الاطباء ) ( از لسان العرب ). مأج. ( منتهی الارب ). || اضطراب برق در ابر؛ تحرک آن. ( از لسان العرب ). || اضطراب مرد؛ دراز شدن با نرمی و فروخفتگی. ( از منتهی الارب ). دراز شدن مرد با سستی و فروهشتگی. ( از ناظم الاطباء ). اضطراب رجل؛ طول مع رخاوة. ( اقرب الموارد ).و در لسان: اضطراب؛ طول مع رخاوة. || اضطراب امر کسی؛ اختلال آن. ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). مختل شدن کار کسی.( ناظم الاطباء ). خلل یافتن کار. ( آنندراج ). خلل یافته شدن. ( لطائف اللغة ). || اضطراب مرد؛ اکتساب وی، گویند: ضرب مناقب جمة و اضطربها؛ اذا حازها. ورزیدن. ( منتهی الارب ). اضطراب فلان؛ کسب کردن فلان. ( ناظم الاطباء ):
رحب الفناء اضطراب المجد رغبته
والمجد انفع مضروب لمضطرب.کمیت ( از لسان العرب ). || خواستن کسی که بخش نمایند جهت او. ( از منتهی الارب ). اضطراب فلان؛ پرسیدن که برای او بیان و وصف کنند. ( از اقرب الموارد ). || اضطراب حبل در میان قوم؛ پدید آمدن اختلاف کلمه در میان آنان. ( از لسان العرب ). اختلاف کلمه. ( از اقرب الموارد ). مختلف گردیدن کلمه قوم. ( ناظم الاطباء ). مختلف و پراکنده شدن سخن قوم. ( منتهی الارب ). || جنبیدن کودک در شکم. ( از لسان العرب ). || زدن شمشیرو جز آن با یکدیگر. ( غیاث ) ( آنندراج ). با همدیگر شمشیر زدن. ( لطائف اللغة ). با یکدیگر شمشیر زدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( مؤید الفضلا ). بشمشیر یکدیگر را زدن. ( از اقرب الموارد ). || بهم واکوفتن. ( زوزنی ) ( لطائف اللغة ). هم واکوفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). با هم واگرفتن. ( مؤید الفضلا ). واگفتن به همدیگر. ( آنندراج ). اضطراب قوم؛ زدن یکدیگر را. ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). جنگ و خصومت نمودن قوم با یکدیگر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). التدام. ( تاج المصادر بیهقی ). نصو. ( منتهی الارب ): حاجبان و غلامان در وی آویختند، و خوارزمشاه آواز داد که یله کنید، در آن اضطراب از ایشان لگدی چند به خایه وی رسید و او را بخانه بازبردند و نماز پیشین فرمان یافت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 324 ). چون بی جنگ و اضطراب کار یکرویه شد...دانست که فرصتی یابد و شری بپا کند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 343 ). || اضطراب مرد در کار خود؛ تردد و شک وی و رفت و آمد او. ( از اقرب الموارد ). دودله و تَیّاه گردیدن. ( منتهی الارب ). || اضطراب مرد خاتم طلا را؛ امر کردن وی که خاتمی از طلا درکالبد ریزند برای وی. ( از ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || آشفتگی. ( ناظم الاطباء ). آشفتن. ( تفلیسی ). پریشان حال شدن. ( لطائف اللغة ) ( آنندراج ). نابسامانی:

فرهنگ معین

(اِ طِ ) [ ع. ] ۱ - (مص ل. ) پریشان حال شدن. ۲ - لرزیدن. ۳ - (اِمص. )آشفتگی، بی تابی.

فرهنگ عمید

۱. جنبیدن.
۲. لرزیدن، تپیدن.
۳. پریشان حال شدن، آشفتگی، بی تابی، بی آرامی.
۴. یکدیگر را با چیزی زدن، به هم واکوفتن.
۵. (روان شناسی ) پریشانی ذهن براثر ترسی مبهم.

فرهنگ فارسی

جنبیدن، لرزیدن، تپیدن، پریشانحال شدن، یکدیگرراباچیزی زدن، بهم واکوفتن، آشفتگی، بی تابی، بی آرامی
۱ - ( مصدر ) پریشان شدن. ۲ - لرزیدن جنبیدن. ۳ -( اسم ) پریشانی بی تابی سراسیمگی تاسه. جمع: اضطرابات. یا اضطراب قلب. تپش دل. یا دراضطراب انداختن. مشوش کردن پریشان ساختن.

فرهنگستان زبان و ادب

{anxiety} [روان شناسی] هیجانی مبهم و ناخوشایند که با بی قراری و پریشانی همراه است

دانشنامه عمومی

اضطراب، پریشانی، تشویش یا دلشوره ( به انگلیسی: Anxiety ) عبارت است نوعی هیجان شدید همراه با حالت ناخوشایند و آشفتگی درونی است، که به فرد دست می دهد و شامل عدم اطمینان، درماندگی و برانگیختگی فیزیولوژیکی است. وقوع مجدد موقعیت هایی که قبلاً استرس زا بوده اند یا طی آن ها به فرد آسیب رسیده است باعث اضطراب در افراد می شود. همهٔ انسان ها در زندگی خود دچار اضطراب می شوند، ولی اضطراب مزمن و شدید غیرعادی و مشکل ساز است. تحقیقات و بررسی ها نشان می دهند که اضطراب در طبقات کم درآمد و افراد میان سال و سال خورده نسبت به بقیه افراد بیشتر دیده می شود.
واژه اضطراب از عربی به معنی جنبیدن و موج زدن و تحرک آمده است. برابر آن در فارسی پریشانی و ناآرامی است.
استرس و اضطراب در لغت جنبیدن، لرزیدن، تپیدن، پریشان حال شدن، یکدیگر را با چیزی زدن، به هم واکوفتن، آشفتگی، بی تابی، ناآرامی است؛ این ها کلماتی هستند که در زندگی روزمرّه، برای توصیف حالات، احساسات و هیجانات استفاده می شوند. به طور مثال: هنگام سخنرانی در برابر جمع، هنگام امتحان، به خاطر مشکلات مالی، به دلیل تاُخیر سر یک قرار و …. امّا هنگامی که از این دو کلمه استفاده می کنیم، توجّه چندانی به تفاوت موجود میان آن دو نداریم؛ به عنوان مثال: هنگام سخن گفتن از مشکلات روانیِ شایع در کودکان و نوجوانان، باید دقیق بود و تفاوت میان استرس و اضطراب را به خوبی درک کرد. در روان شناسی، اضطراب مرحلهٔ پیشرفتهٔ استرس مزمن است و هنگامی به صورت یک مشکل بهداشت روانی در می آید که مثلاً برای فرد یا اطرافیانش رنج و ناراحتی به وجود آورد یا مانع رسیدن شخصی به اهدافش شود و همچنین مواقعی که انجام کارهای روزانه و عادّی مختل شوند.
اضطراب هنگامی در فرد بروز می کند که شرایط استرس زا در زندگی او بیش از حد طولانی شود یا به طور مکرّر رخ دهد، همچنین اگر دستگاه عصبی بدن نتواند به مرحلهٔ مقاومت تنیدگی پایان دهد و بدن برای مدّتی طولانی همچنان بسیج باقی بماند، در این صورت بدن فرسوده و در برابر بیماری های جسمی و روانی ( مانند اضطراب ) آسیب پذیر می شود.
به هر کدام از حالت های زیر اختلالات اضطرابی می گویند
وقتی فرد به تهدید غیرواقعی و ذهنی پاسخ هیجانی می دهد.
وقتی فرد پیش بینی تهدید آینده را دارد.
برآورد بیش از حد خطر
و عدم تناسب ترس فرد با سن و دوره ی رشدی وی
اضطراب

جملاتی از کلمه اضطراب

مدان ز سیل بلا واعظ اضطراب مرا تپیدن دل من در تلاش ویرانیست
قتلش رواست گر همه صید حرم بود آن صید کاضطراب کند در کمند تو
نه در خواب پریشان اضطرابی نه وسواسی پیِ تعبیر خوابی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال تاروت فال تاروت فال تماس فال تماس فال تک نیت فال تک نیت