ترتیب دادن

ترتیب دادن در زبان فارسی، به معنای راست کردن، منظم کردن و آراستن چیزی است. این عبارت در مفهوم عام، به فرایند سازماندهی و چینش منظم عناصر مختلف اشاره دارد تا به شکلی مرتب و دلپذیر درآیند. از چیدمان اشیاء گرفته تا سازماندهی یک رویداد یا حتی ساختاردهی یک متن، ترتیب دادن نقشی اساسی در ایجاد نظم و هماهنگی ایفا می‌کند. این فعل، ما را به سوی خلق زیبایی و کارایی از طریق نظم رهنمون می‌سازد.

فراتر از معنای ظاهری، بار معنایی عمیق‌تری را نیز به همراه دارد. این فعل می‌تواند به معنای برنامه‌ریزی دقیق، تدوین استراتژی، و سازماندهی منابع برای رسیدن به یک هدف مشخص نیز به کار رود. همانطور که در متن اشاره شده: تا مصارعت کردند و مقامی منیع ترتیب دادند، این عبارت نشان‌دهنده تلاش برای ساختن و بنا نهادن جایگاهی مستحکم و قابل احترام است که خود نیازمند برنامه‌ریزی، نظم و همت فراوان بوده است. این مفهوم، در هر دو سطح فردی و جمعی، از اهمیت بالایی برخوردار است.

در نهایت، ترتیب دادن نه تنها به معنای چینش فیزیکی، بلکه به مفهوم ایجاد نظم در اندیشه، گفتار و کردار نیز اشاره دارد. یک زندگی منظم و آراسته، که در آن هر چیز جای خود را دارد و مطابق با برنامه‌ریزی پیش می‌رود، زمینه‌ساز آرامش، بهره‌وری و دستیابی به موفقیت‌های پایدار است. این اصل، در تمام جنبه‌های زندگی، از روابط شخصی گرفته تا پیشرفت‌های علمی و اجتماعی، صدق می‌کند و زیبایی نظم را در تار و پود هستی نمایان می‌سازد.

لغت نامه دهخدا

ترتیب دادن. [ ت َ دَ ] ( مص مرکب ) راست کردن و آراسته کردن. ( ناظم الاطباء ): تا مصارعت کردند و مقامی منیع ترتیب دادند. ( گلستان ).
آنچه بر شاهدان حسن رواست
جمله ترتیب داده بر اندام.سنجر کاشی ( از آنندراج ).|| هر چیزی را در جای و مقام خود نهادن و نظم دادن. || تسویه کردن. || استوار کردن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- سامان دادن نظم دادن. ۲- هر چیزی را در جای خود قرار دادن پشت سر هم قرار دادن.

ویکی واژه

riordinare
sistemare