لغت نامه دهخدا
شب کلاه. [ ش َ ک ُ ] ( اِ مرکب ) کلاهی که در شب و در هنگام خواب بر سر گذارند. ( ناظم الاطباء ). کلاهی که در شب خصوص برای خواب به سر میگذارند. ( فرهنگ نظام ). || عرقچین. || کلاه سیاه. ( ناظم الاطباء ).
شب کلاه. [ ش َ ک ُ ] ( اِ مرکب ) کلاهی که در شب و در هنگام خواب بر سر گذارند. ( ناظم الاطباء ). کلاهی که در شب خصوص برای خواب به سر میگذارند. ( فرهنگ نظام ). || عرقچین. || کلاه سیاه. ( ناظم الاطباء ).
( ~. کُ ) (اِمر. ) کلاهی که در شب یا در موقع خواب به سر گذارند.
کلاهی که شب در هنگام خواب بر سر می گذارند.
۱ - کلاهی سبک که شب یا در موقع خواب به سر گذارند. ۲ - کلاه سیاه.
کلاهی که در شب یا در موقع خواب به سر گذارند.
💡 کلاه دو پر نیز با شب کلاه عسس بودش و شحنه بارگاه
💡 چادر عصمت چو بردند از سر زینب، فکند شب کلاه خسروی در چرخ از سر آفتاب
💡 چرکین عمامه، وصله قبا، پاره شب کلاه اشتر قواره، خیره نگه، چهره قنبری
💡 که برفروخت رخ ازمی که می شکست امشب کلاه گوشه به گردون ستاره وار سپند