سپیچه. [ س ُ / س ِ / س َ چ َ / چ ِ ] ( اِ ) آنچه روی سرکه و شراب بسته مانده مانند قیماق که بر سر شیر بسته شود. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ): آبش همه شاشه گلاب است نافش ز سپیچه شراب است.فرید احول ( از آنندراج ).و رجوع به سپیجه و سبیجه شود.
فرهنگ معین
(سُ یا سَ یا س چِ ) (اِ. ) کفک سفید که بر روی خم شراب و سرکه بسته شود.
فرهنگ عمید
کفک سفیدرنگ که بر روی خم شراب یا سرکه تولید می شود.
ویکی واژه
کفک سفید که بر روی خم شراب و سرکه بسته شود.
جمله سازی با سپیچه
سپیچه آنچه به بندد بروی سرکه و می سپهر بند طلسم است و سرکبا سگباج