سرشوی

سرشوی واژه‌ای اصیل و کهن در زبان فارسی است که به معنای کسی یا چیزی است که به شست‌وشوی سر می‌پردازد. این واژه به طور سنتی، اشاره به ماده‌ای پاک‌کننده یا فردی دارد که عمل نظافت سر را بر عهده می‌گیرد. در ادبیات و متون کهن، این واژه غالباً برای توصیف موادی به کار رفته است که امروزه آن‌ها را با نام شامپو یا صابون سر می‌شناسیم. ریشه این واژه از ترکیب سر به معنای عضو بالایی بدن و شوی از مصدر شستن به معنای پاک کردن با آب، حاصل شده است که به وضوح کارکرد اصلی آن را بیان می‌کند.

جالب است بدانید که این واژه تنها به معنای تحت‌اللفظی خود محدود نمی‌شود و در برخی از متون، معنایی استعاری نیز به خود گرفته است. یکی از این معانی که در فرهنگ‌های لغت برجسته نظیر برهان و رشیدی بدان اشاره شده، سرتراش است. این کاربرد ثانویه، احتمالاً از این جهت نشأت گرفته که در گذشته، نظافت و آراستن سر، شامل کوتاه کردن یا تراشیدن مو نیز می‌شده و فردی که مسئول این کار بوده، می‌توانسته سرشوی نامیده شود. این تنوع معنایی، غنای زبان فارسی و قابلیت واژگان آن را در بیان مفاهیم مختلف به تصویر می‌کشد.

لغت نامه دهخدا

سرشوی. [ س َ ] ( نف مرکب،اِ مرکب ) آنکه سر را بشوید. شوینده سر. || سرتراش. ( برهان ) ( رشیدی ) ( انجمن آرا ):
خاک بر سر شاعری را کاشکی
بودمی سرشوی یا نه پای باف.شمس فخری ( از انجمن آرا ).|| حجام. ( برهان ) ( انجمن آرا ). || نوعی از گِل که بدان سر شویند و گِل سرشوی گویند. ( برهان ) ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

۱. شویندۀ سر، کسی که سر دیگری را بشوید.
۲. (اسم ) نوعی گل سفید شبیه صابون که با آن سروتن را می شویند، گل سرشویی.

جمله سازی با سرشوی

عمر و عبدالله مکّی گر شوی بر همه مردان عالم سرشوی
چو از دو چشم من دو جوی دادی بگرمابه مرا سرشوی دادی
گِل سرشوی از این معنی که پاک است به سر برمی‌کنندش گر چه خاک است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال عشقی فال عشقی فال مکعب فال مکعب فال انبیا فال انبیا