لغت نامه دهخدا
سردوشی. [س َ ] ( اِ مرکب ) پارچه ای باریک که نظامیان بر دو دوش جامه دوزند و روی آن درجه نظامی را نصب کنند. پاگون. ( فرهنگ فارسی معین ).
سردوشی. [س َ ] ( اِ مرکب ) پارچه ای باریک که نظامیان بر دو دوش جامه دوزند و روی آن درجه نظامی را نصب کنند. پاگون. ( فرهنگ فارسی معین ).
( ~. ) (اِمر. ) پاگون، پارچة باریکی روی شانة لباس های نظامی برای نصب درجه.
نوار پارچه ای باریکی که روی دوش لباس نظامیان دوخته می شود برای تعیین درجۀ آنان، پاگون.
( صفت ) پارچه ای باریک که نظامیان بر دو دوش جامه دوزند و روی آن را درجه نظامی نصب کنند پاگون: برق سردوشیهای او چشمها را خیره کرد.
سردوشی به معنی پارچه ای باریک است که نظامیان بر دوش جامهٔ نظامی می دوزند و درجهٔ نظامی را بر روی آن نصب می کنند. این عبارت به معنای خود درجهٔ نظامی نیز به کار می رود.
درجه های نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران
پاگون، پارچة باریکی روی شانة لباسهای نظامی برای نصب درجه.
💡 نجم فلک عاشق سردوشیاش زهره طلبکارِ همآغوشیاش