سرازیری

لغت نامه دهخدا

سرازیری. [ س َ ] ( حامص مرکب، اِ مرکب ) نشیب، مقابل فراز.
- امثال:
هر سرازیری یک سربالایی دارد.

فرهنگ معین

( ~. ) ۱ - (حامص. ) سراشیبی. ۲ - (اِ. ) سراشیب.

فرهنگ عمید

۱. سراشیبی، شیب داری.
۲. راهی که رو به نشیب برود.

فرهنگ فارسی

۱ - سرازیر شدن سراشیبی دارای شیب بودن. یا سرازیری قبر. سرازیر شدن مرده به هنگام دفن. ۲ - سراشیب شیب.
نشیب مقابل فراز: هر سرازیری یک سر بالایی دارد.

ویکی واژه

discesa
pendenza
سراشیبی.
سراشیب.

جمله سازی با سرازیری

‫شب راه گم کند به سرازیری، آن گروه‬ ‫گئجه کروان یوْلون آزیب، چاشاندا‬
به نفرین کفچه کف‌ها، از آن رو بر فلک دارد که هرگز کاسه ممسک، سرازیری نمی‌داند
خیابان آفریقا از سوی جنوب از میدان آرژانتین و پایانه بیهقی آغاز می‌شود و به سوی شمال ادامه می‌یابد. این بزرگ‌راه پس از یک پیچش به سوی شرق و گذر از بلوار میرداماد، از بزرگراه مدرس گذشته و در یک سرازیری به کوچه مریم شرقی واقع در محله الهیه، پایان می‌یابد.