سالدات

لغت نامه دهخدا

سالدات.( روسی، اِ ) سرباز. مأخوذ از کلمه سولدات فرانسوی یا آلمانی. ( استینگاس ).

فرهنگ معین

[ روس. ] (اِ. ) سرباز.

فرهنگ عمید

سرباز، به ویژه سرباز روسی.

فرهنگ فارسی

سرباز، سپاهی
( اسم ) سرباز.

ویکی واژه

سرباز.

جمله سازی با سالدات

در دهات، جیلوها نه تنها تاراج می‌نمودند، بلکه کشتار و آتش زدن هم انجام می‌دادند. در نیمه‌های مرداد ارمنیان، سالداتها و جیلوها در نازلوچای بسیاری را کشتند و هشت، نه ده دیگر را هم غارت نموده و دست به کشتار زدند و حتی کودکان شیرخوار را هم می‌کشتند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
بلا
بلا
لز
لز
اسرع وقت
اسرع وقت
خوار
خوار