راه افتادن

عبارت «راه افتادن» در زبان فارسی معمولاً به معنای شروع حرکت کردن یا آغاز به رفتن است. این اصطلاح می‌تواند به حرکت جسمی یک فرد، گروه یا وسیله اشاره داشته باشد، مانند وقتی که کسی از جایی بلند می‌شود و به سمت مقصدی حرکت می‌کند. همچنین «راه افتادن» به معنای شروع یک فعالیت یا فرآیند نیز به کار می‌رود، مثلاً وقتی یک پروژه یا کاری آغاز می‌شود و به تدریج پیش می‌رود.

از نظر معنایی، «راه افتادن» می‌تواند حالت‌های مختلفی داشته باشد؛ گاهی به صورت تدریجی و آرام است، مانند وقتی که یک ماشین آرام آرام روشن شده و حرکت خود را آغاز می‌کند. گاهی نیز به صورت ناگهانی و سریع اتفاق می‌افتد، مثل زمانی که یک گروه ناگهان به سمت هدفی حرکت می‌کند. به همین دلیل، این عبارت در موقعیت‌های مختلف می‌تواند بار معنایی متفاوتی داشته باشد و با توجه به زمینه، مفهوم آن کمی تغییر کند.

همچنین «راه افتادن» در فرهنگ عامه و زبان محاوره‌ای به معنی شروع شدن یک اتفاق یا به جریان افتادن موضوعی نیز استفاده می‌شود. مثلاً وقتی می‌گویند «کار راه افتاد» یعنی کار شروع شد و به خوبی پیش می‌رود. در مجموع، این عبارت بیانگر حرکت، شروع و جریان داشتن چیزی است که می‌تواند فیزیکی یا ذهنی، فردی یا جمعی باشد.

لغت نامه دهخدا

راه افتادن. [ اُ دَ ] ( مص مرکب ) حرکت کردن. ( فرهنگ نظام ). آغاز حرکت کردن. آغاز رفتن کردن. ( یادداشت مؤلف ). کوچ و رحلت کردن: امروز یک قافله برای شیراز راه افتاد. ( از فرهنگ نظام ). || به رفتار آمدن کودک. ( ناظم الاطباء ). || جاری شدن. روان شدن. جریان پیدا کردن.
- راه افتادن خون؛ جریان آن. ( یادداشت مؤلف ). روان شدن خون. گشاده شدن خون چنانکه از رگی یا از شکستگی عضوی.
- || بکنایه، جنگ و نزاعی سخت برخاستن. ( یادداشت مؤلف ).
|| بکار افتادن چیزی و یا کسی که از راه مانده بود. ( ناظم الاطباء ).
- راه افتادن چرخ یا ماشینی؛ به کار و حرکت درآمدن آن. ( یادداشت مؤلف ).
- راه افتادن عراده؛ کنایه از وجه و نقدی برای مخارج پیدا شدن. ( یادداشت مؤلف ).
- راه افتادن کاری؛ بجریان افتادن آن. روبراه شدن آن. برطرف شدن موانع و مشکلات در انجام یافتن کاری.
- راه افتادن کارخانه یا دستگاه یا اداره ای؛ شروع بفعالیت کردن آن. آغاز به کار مجدد آن.
|| کنایه از راه پیش آمدن باشد. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). گذر کردن. عبور کردن. گذشتن.
- راه افتادن ( فتادن ) بجایی یا بر جایی؛ گذر کردن بدانجای. رفتن بدانجا. مرور بدان محل:
همیشه راه به آب بقا نمی افتد
مشو بدیدن آن لعل جانفزا قانع.صائب ( از نظام ).یازده ساعت از آن روز چو بگذشت فتاد
راه ما بر سر خاکی که بودکان هنر.ملک الشعراء بهار. || کنایه است از راه زدن. ( آنندراج )( انجمن آرا ). || کنایه است از غارت شدن راه، از آنکه دزدان بر سر جمعی ریزند و غارت کنند امادر عرف بمعنی مطلق زیان و خسارت استعمال یافته. ( بهار عجم ) ( از ناظم الاطباء ) ( از برهان ) ( ارمغان آصفی ).کنایه است از آنکه دزدان در راه بر سر جماعت بریزندو غارت نمایند و اکنون هر زیانی که بکسی از ممری رسد گوید مرا راه افتاد. ( فرهنگ رشیدی ) ( از برهان ):
ز چشمت کاربان صبر من تاراج کافر شد
مسلمانان کسی دیده ست کاندر شهر راه افتد.امیرخسرو ( از بهار عجم ). || کنایه از زایل شدن راه. ( بهار عجم ) ( ارمغان آصفی ). مسدود شدن راه. گم شدن راه. ( فرهنگ نظام ):
خیل خونخوار خیال اطراف چشم من گرفت
آن چنان کز دیده من راه خواب افتاده است.جمال الدین سلمان ( از بهار عجم ).

فرهنگ فارسی

حرکت کردن. آغاز حرکت کردن. آغاز رفتن کردن. یا به رفتار آمدن کودک.

فرهنگستان زبان و ادب

{gather way} [حمل ونقل دریایی] آغاز به حرکت و سرعت گرفتن شناور

ویکی واژه

آغاز کردن حرکت روی پاها، شروع به حرکت کردن در راه یا مسیری پیاده یا با وسیله نقلیه.
حوزه: [حمل‌ونقل دریایی]: آغاز به حرکت و سرعت گرفتن شناور.

جمله سازی با راه افتادن

با به راه افتادن مشروطه‌ خواهی با این جنبش همراه شد و پس از روی کار آمدن نظام مشروطه با بهره‌گیری از نفوذ و اقتدار پدر همسرش میرزا نصرالله‌خان مشیرالدوله به نمایندگی تهران در دورهٔ اول مجلس شورای ملی انتخاب شد. پس از آنکه کلنل لیاخوف به دستور محمدعلی‌شاه قاجار مجلس را به توپ بست و با برقراری استبداد صغیر به اروپا رفت و به تبلیغ علیه محمدعلی‌شاه پرداخت.
نبرد ایدانو در دوره دوره سنگوکو (قرن شانزدهم) ژاپن بود. این نبرد هفت روز پس از قتل رهبر خاندان ماتسودایرا، ماتسودایرا کیویاسو (پدربزرگ توکوگاوا ایه‌یاسو به دست جانشین وی آبه ماساتویو رخ داد. نیروهای خاندان ماتسودایرا برای انتقام از ماساتویو یاغی و ارتش او به راه افتادند و پیروز شدند.
و در باب تعرض جماعت روس و تجاوز صالدات آنها ببعضی از محالات سرکار عالی این سفر امری که بیشتر باعث خجالت من از دیر راه افتادن حامل رقیمجات بود، همین طول و تفصیل سئول و جواب و ناز و غمزه حضرات بود و چندین بار بحکم و اذن اشرف درین باب ابرام و اصرار شد که جواب صریح از او بگیریم و ممکن نشد؛ آخر متعذر باین شد که هنوز جواب تفلیس نرسیده است. والسلام
با به راه افتادن نهضت مشروطه، مهذب‌الدوله به مشروطه‌خواهان پیوست و در سال ۱۲۹۳ خورشیدی به نمایندگی شیراز در مجلس شورای ملی انتخاب شد (دوره سوم). سال بعد با پیشروی ارتش روسیه بسوی تهران در جریان جنگ جهانی اول، مجلس نیمه‌کاره تعطیل شد و مهذب‌الدوله به شیراز بازگشت و به تدریس و رسیدگی به املاک خود ادامه داد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال انبیا فال انبیا فال امروز فال امروز فال آرزو فال آرزو