ديب

لغت نامه دهخدا

دیب. ( هندی، اِ ) دیپا( در سانسکریت ) ذیب. ذیبة در زبان مردم هند بمعنی جزیره است. ( از الجماهر ص 43 ). کلمات مالدیو، لاکدیو، دیودیپ، ساتادیپ، سرندیب، سنگل دیب، مالدیب ترکیب با این کلمه است. ( دیبجات =مجمعالجزایر ) ( یادداشت مؤلف ). ج، دیبات؛ الدیبات و هی الجزائر. ( ماللهند ص 80 ).
دیب. ( اِخ ) بندری است در جنوب شبه جزیره کاتیاور که بیست میل مربع وسعت و 1900 تن سکنه دارد و از مستملکات پرتغال است. ( فرهنگ فارسی معین ). بندری باشد در هند. ( برهان ) ( آنندراج ).
دیب. ( ترکی، اِ ) بیخ و بن هر چیز را گویند. ( برهان ). و نیز در ترکی معنی شایستگی و خوشبختی و ته و پا و پایه دارد. ( حاشیه برهان چ معین ).

فرهنگ فارسی

بندریست در جنوب شبه جزیره کاتیاور که ۲٠ میل مربع وسعت دارد و ۱۹٠٠ سکنه از مستملکات پرتغال است.
بیخ و بن هر چیز را گویند.

جمله سازی با ديب

احمد دیب (عربی: أحمد ديب؛ زادهٔ ۸ مهٔ ۱۹۸۷) یک ورزشکار اهل سوریه است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
خویش یعنی چه؟
خویش یعنی چه؟
چیره یعنی چه؟
چیره یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز