جوسه

لغت نامه دهخدا

( جوسة ) جوسة. [ س َ ] ( ع اِ ) جوسةالناظر؛ شدت نگاه و پی درپی نگاه کردن. ( ذیل اقرب الموارد ).
جوسه. [ ج َ / جُو س َ / س ِ] ( اِ ) کوشک و بالاخانه را گویند و معرب آن جوسق است. ( برهان ) ( آنندراج ). قصر. کاخ. رجوع به جوسق شود.

فرهنگ معین

( جُ س ) (اِ. ) ۱ - کوشک، قصر. ۲ - بالاخانه.

فرهنگ عمید

۱. کوشک، قصر، کاخ.
۲. بالاخانه.

ویکی واژه

کوشک، قصر.
بالاخانه.

جمله سازی با جوسه

مرا واسب مرازین سه چیز ناگزرست یکی لگام ودوم کاه وجوسه دیگر زین
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
هول
هول
کیری
کیری
فوت جاب
فوت جاب
فال امروز
فال امروز