تفیدن

لغت نامه دهخدا

تفیدن. [ ت َ دَ ] ( مص ) گرم کردن و گرم شدن با آتش و نشستن در آفتاب و گذاشتن در آفتاب یا به روی آتش. || ترکیدن و شکاف خوردن از گرما. || اندک اندک جمع کردن. || حفظ منافع خود نمودن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(تَ دَ ) (مص ل. ) گرم شدن، داغ گشتن.

فرهنگ عمید

داغ شدن و گداختن از تف آتش یا آفتاب، تافتن، تفتن، تابیدن، تفسیدن، گرم شدن.

ویکی واژه

گرم شدن، داغ گشتن.

جمله سازی با تفیدن

پس آنها را که از وی مستفیدند که هریک در هنر صد جا مشیدند
راز دل بر زبان چو میآرد مستفیدند زیرک و کودن
ز مه تا ماهی او را مستفیدند که صیت فضلش از مه تا به ماهیست
که ملک از حق و خلق او را عبیدند بقدر حق خود ز او مستفیدند
مستفیدند دل و جان ز تو چون عقل از علم مستفادند مه و خور ز تو چون نور از نار