بی عرضه

بی‌ عرضه در زبان محاوره‌ای فارسی به کسی اطلاق می‌شود که توانایی، مهارت یا شجاعت لازم برای انجام کارها را ندارد و در انجام وظایف و مسئولیت‌های خود ناتوان است. این واژه معمولاً بار منفی دارد و به فردی اشاره می‌کند که در انجام امور شخصی، کاری یا اجتماعی دچار ضعف و کم‌کاری است. همچنین ممکن است به کسی گفته شود که در برابر مشکلات یا مسئولیت‌ها تسلیم می‌شود یا تلاش کافی نمی‌کند. در برخی موارد، این واژه به معنای نداشتن توانایی عملی یا مهارت‌های لازم برای انجام یک کار خاص نیز به کار می‌رود.

لغت نامه دهخدا

بی عرضه. [ ع ُ ض َ / ض ِ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + عرضه ) ( در تداول عوام و ظاهراً بغلط ) ( یادداشت مؤلف )، کسی که دارای بزرگی و بزرگ منشی نباشد. آدم بی مصرف بیکاره.آدم بی وجود که از وی کاری ساخته نباشد. بی تشخص. زبون. فرومایه. مقابل باعرضه. ( از ناظم الاطباء ). آدم ناقابل و بی مصرف. کسی که کارها را با بی لیاقتی انجام دهد. ( فرهنگ عامیانه جمالزاده ). رجوع به عرضه شود.

فرهنگ معین

(عُ ض ِ ) [ فا - ع. ] (ص مر. ) ناتوان، بی مصرف، بیکاره.

فرهنگ عمید

۱. بی لیاقت.
۲. بی همت.
۳. بیکاره.

فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که وجودش منشائ اثر نباشد بیکاره بیمصرف.

ویکی واژه

ناتوان، بی مصرف، بیکاره.

جملاتی از کلمه بی عرضه

بسیاری از خصوصیاتی که بعدها به امری عادی در داستان‌های پلیسی تبدیل شده برای اولین بار در داستان‌های پو به کار برده شده: کارآگاهی با هوشی خیره کننده، پلیس بی عرضه، روایت اول شخص از زبان دوستان نزدیک شخصیت اصلی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال مکعب فال مکعب فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت