بلخم

بَلخَم که با نام‌های دیگری چون فلاخن نیز شناخته می‌شود، ابزاری ابتدایی اما کارآمد برای پرتاب سنگ بوده است. این وسیله که ساختار اصلی آن را یک کفه تشکیل می‌داده، معمولاً از جنس ابریشم یا پشم بافته می‌شد. دو ریسمان به دو انتهای این کفه متصل می‌شد و با بهره‌گیری از نیروی گریز از مرکز، امکان پرتاب سنگ به فواصل دور را فراهم می‌کرد. استفاده از بلخَم محدود به قشر خاصی نبوده و در میان چابک‌سواران (شاطران)، چوپانان و کشاورزان رواج داشته است، که نشان‌دهنده کاربرد گسترده و اهمیت آن در زندگی روزمره این گروه‌ها در گذشته است.

کاربرد اصلی بلخَم، پرتاب سنگ بود و از آن برای اهداف مختلفی چون دفاع، شکار یا حتی سرگرمی استفاده می‌شد. ابزار مشابهی که با همین هدف به کار می‌رفته فلاخن نام دارد که در منابع مختلف به عنوان مترادفی برای بلخَم ذکر شده است. همچنین، نام‌های دیگری مانند فلاخان و کلاسنگ نیز برای اشاره به این وسیله به کار رفته‌اند که همگی به ماهیت کاربردی آن یعنی پرتاب اشیاء سنگی اشاره دارند. وجود نام‌های متعدد، گویای اهمیت و رواج این ابزار در فرهنگ‌ها و مناطق گوناگون در طول تاریخ است.

لغت نامه دهخدا

بلخم. [ ب َ خ َ ] ( اِ ) فلاخن، و آن کفه ای باشد که از ابریشم یا از پشم بافند و دو ریسمان بر دو طرف آن بگذرانند و شاطران و شبانان ومزارعان بدان سنگ اندازند. ( از برهان ) ( از هفت قلزم ). چیزی که بدان سنگ اندازند و آن را فلاخان و فلاخن و کلاسنگ نیز گویند. ( شرفنامه منیری ). بلخمان. پلخم. پلخمان. پَلَخمو، در تداول عامه خراسان:
گله بانان او نهند از قدر
مهر و مه را چو سنگ در بلخم.مؤیدالدین ( از آنندراج ).

فرهنگ معین

(بَ خَ ) ( اِ. ) فلاخن، سنگ انداز.

فرهنگ عمید

= فلاخن

ویکی واژه

فلاخن، سنگ انداز.

جمله سازی با بلخم

خاک پای اهل بلخم کز مقام شهرشان هست بر اقران خویشم هم سری هم سروری
گفتم او را ز کجایی و بگو نام تو چیست گفت از بلخم و نامست مرا قلب کریم
گفت: من از بلخم.