برادرانه

فرهنگ عمید

۱. مانند برادر، به طور برادری.
۲. (صفت ) [مجاز] محبت آمیز، از روی شفقت: نصیحت برادرانه.

فرهنگ فارسی

مانند برادر بطور برادری.

جمله سازی با برادرانه

ملت ارمنی یکی از قهرمانان حماسی افسانه‌ای ایرانی یعنی زال را در اثر بی‌همتای ذوق و هنر ملی خود، با قهرمان حماسی اش داویت برادر کرده‌است. این خود اشاره‌ای سمبولیک است به عشق برادرانه دو ملت که در آن روزگار هر یک به گونه‌ای تحت ستم شاهی مستبد و خودکامه، رنج می‌کشیده‌اند.
اخذ عضویت این سازمان برای تمامی افرادی که به‌صورت افتخاری در ارتش این کشور خدمت کرده‌اند یا در حال خدمت اند، آزاد است. مأموریت و هدف سازمان متذکره این‌است تا از طریق ارائه خدمات مورد نیاز و با کمک برادرانه و دوستانه مشکلات و رنج سربازان اسبق این کشور را کاهش دهد.
مخدوم مهربان من؛ عالیجاه مقرب الحضرت العلیه آقا لوبیک از حضرت سپهر رفعت نواب ولی النعمی نایب السلطنة العلیه روحی فداه روانه آن حضرت بود و مراسم موالفت و مراودت مقتضی تحریر صحیفه افتاد، در طی نگارش صحیفه عهد صحبت برادرانه دیرینه مرا بیاد آمد و رسم الفت دوستانه ایام وصال.
داستان سرکار میرزا افسانه یارسمنانی است، چون وی خردمندی پخته کار که فریب چونان بدپسندی خام خوار خورد، شایسته بند و آویز است و بایسته گزند و خونریز. گرگان میش جامه دریغا به ریو روباهی راهش زدند و یوسف سارش برادرانه به چاه انداختند، هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند.