پلغیدن. [ پ ُ ل ُغ ْ غی دَ ] ( مص ) پلقیدن. بیرون جستن و برجستن و برآمدن و بیرون خزیدن چیزی چنانکه تیرک دیگ جوشان و چشم در بعض بیماریها. بیرون آمدن چیزی از جای خود به بیرون برجستگی چیزی. جحظ. جحوظ. و نیز رجوع به بیرون نشستن شود.
فرهنگ معین
(پُ لُ دَ ) (مص ل . ) ۱ - بیرون زدن چیزی از حد طبیعی ، مانند برآمدگی چشم . ۲ - صدای جوشیدن آب .
فرهنگ عمید
۱. پلغ پلغ زدن مایعی غلیظ در حال جوشیدن میان دیگ. ۲. بیرون جستن یا بیرون آمدن چیزی از جای خود یا از حد طبیعی خود مانند برآمدگی و برجستگی چشم.
فرهنگ فارسی
مایعی غلیظدرحال جوشیدن میان دیگ بیرون جستن ( مصدر ) بیرون زدن چیزی از جای خود چون چشم در بعضی بیماریها بیرون جستن بر آمدن بر جستن بیرون خزیدن جحظ .
ویکی واژه
بیرون زدن چیزی از حد طبیعی، مانند برآمدگی چشم. صدای جوشیدن آب.